نکته پرمفهوم دیگر این است که موسی بعدا به بنی اسرائیل میگوید یک "گاو زرد" را قربانی کنند. از سویی در داستان ثمود مردم از ذبح "ناقه" منع می شوند.
این ها نوعی تشتت و پراندگی هست که در نهایت اشاره به توتم حیوانی دارد که جای پدر را در اقوام باستانی می گرفت. در اقوام باستانی وقتی شاهی یا رئیس قبیله ای یا پدری را ساقط و به قتل می رساندند بعدا گاوی یا گوساله یا شتری را جای او مورد تکریم قرار می دادند و در نهایت هر سال او را قربانی می کردند تا به نوعی یادآور ریشه های قوم و نقطه عطف و انقلاب درونی آن باشد.
قشنگ است. در سوره شمس می گوید "و نفس و ما سواها...فالهمما فجورها و تقواها". یعنی سوگند به آنکه نفس را بنا کرد و خوب و بدش را به او الهام کرد.
بی شک کنش های روانی و طبیعی انسان نسبت به جهان و اعمال و تعامل خود با آن نوعی فرایند "الهامی" و "درونی" و "غریزی" است که قرآن هم به نوعی به آن خواسته اشاره کند.
پس اگر قوم بعد کشتن خدا به نابودی خودش دست زد و خودش را کشت نوعی فرایند طبیعی بوده از حس گناه و انتقام و عذاب وجدان که پایه اخلاق و حقوق "طبیعی" هست و حتی حقوق مدرن هم نتوانسته خود را از ان رهایی ببخشد.
این ها نوعی تشتت و پراندگی هست که در نهایت اشاره به توتم حیوانی دارد که جای پدر را در اقوام باستانی می گرفت. در اقوام باستانی وقتی شاهی یا رئیس قبیله ای یا پدری را ساقط و به قتل می رساندند بعدا گاوی یا گوساله یا شتری را جای او مورد تکریم قرار می دادند و در نهایت هر سال او را قربانی می کردند تا به نوعی یادآور ریشه های قوم و نقطه عطف و انقلاب درونی آن باشد.
(07-11-2018، 15:47)Faust نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نظرت راجع به دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این چیه ؟
قشنگ است. در سوره شمس می گوید "و نفس و ما سواها...فالهمما فجورها و تقواها". یعنی سوگند به آنکه نفس را بنا کرد و خوب و بدش را به او الهام کرد.
بی شک کنش های روانی و طبیعی انسان نسبت به جهان و اعمال و تعامل خود با آن نوعی فرایند "الهامی" و "درونی" و "غریزی" است که قرآن هم به نوعی به آن خواسته اشاره کند.
پس اگر قوم بعد کشتن خدا به نابودی خودش دست زد و خودش را کشت نوعی فرایند طبیعی بوده از حس گناه و انتقام و عذاب وجدان که پایه اخلاق و حقوق "طبیعی" هست و حتی حقوق مدرن هم نتوانسته خود را از ان رهایی ببخشد.