در واقع بیایید باور کنیم که در جهان هرگز دو واژه یکسان و مشابه از دهان دو انسان متفاوت خارج نمی شود. تمامی واژگانی که ما آنها را به طور قراردادی مشابه تصور می کنیم و به وسیلۀ آنها با بکدیگر تعامل برقرار میکنیم در حقیقت به میزان گستردگی معنایی که در درون هر فرد دارند با یکدیگر متفاوت اند.
شما مثلا واژۀ ساده ای مثل «آب» را تصور کنید. هر انسانی تصوری از این واژه در ذهن خود دارد و هرگز نمی شود گفت نگاه و زاویه دید افراد به آن مشابه است.
برای یک دهقان در یک روستای کویری آب مساوی است با حیات، با زندگی، با نور امید در هرم داغ تابستان.
برای یک انسان شهری آپارتمان نشین آب مساوی با سیفون توالت، با پارچ داخل یخچال، با چیزی طفیلی که بعد غذا هُرت می کِشی...
بعله..
شما مثلا واژۀ ساده ای مثل «آب» را تصور کنید. هر انسانی تصوری از این واژه در ذهن خود دارد و هرگز نمی شود گفت نگاه و زاویه دید افراد به آن مشابه است.
برای یک دهقان در یک روستای کویری آب مساوی است با حیات، با زندگی، با نور امید در هرم داغ تابستان.
برای یک انسان شهری آپارتمان نشین آب مساوی با سیفون توالت، با پارچ داخل یخچال، با چیزی طفیلی که بعد غذا هُرت می کِشی...
بعله..