نظرسنجی: رمانم چطوره؟
عاااالییی! ادامه بده!
خوب
بد
افتضاح ادامه نده.
[نمایش نتایج]
 
توضیح: این یک نظرسنجی عمومی‌است. کاربران می‌توانند گزینه‌ی انتخابی شما را مشاهده کنند.
امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

رمان بعد از آن کابوس "خیلی ترسناک"

#2
پارت 1:
صدای چک، چک آبی که به ظرفشویی فلزی ضربه می زند، با قدم برداشتنش یکی می شود. هر قدمی که بر می دارد، رد خون و کثیفی پا هایش روی سرامیک سرد سفید رنگ خانه، می ماند. در قدم پنجم، ناخن شصت پایش می شکند اما او بدون توجه، به رفتن ادامه می دهد.
هر قدم که بر می دارد، انگار کل خانه زیر این سرما می میرد و زنده می شود. جای زخم پا هایش، دل هر بی رحمی را به درد می آورد. لباس بلند سفید رنگش، داد می زند که صاحب این لباس، از تیمارستان دور افتاده ای آماده است.
مو های بلند و سیاه رنگش، کل سیمایش را پوشانده است و هر کسی جای او بود، در این تاریکی و با وجود این مو های پر پشت و بلند، نمی توانست راهش را تشخیص دهد. باز هم قدم بر می دارد. ادامه می دهد.
از راه پله بالا می رود و کنار درب سفید رنگی که در آن سیاهی خودنمایی می کند، می ایستد. درب را باز می کند و هماهنگ با آن، پنجره باز می شود و باد سوزانی به داخل می وزد. دخترک از خواب بیدار می شود و در اولین نگاه، موجود سفید پوش را می بیند.
می خواهد جیغ بزند، اما انگار خفه شده است و یک چیز بزرگ، راه گلویش را گرفته است. با ترس به او خیره می شود. موجود سفید پوش به سمتش می آید و دخترک با ترس و لرز، نظاره گر می شود.
در آخر، موجود سفید پوش می استد. مو های بلندش را کنار می زند و با چشم های سیاه وحشی اش، به دخترک خیره می شود.
با این نگاهش، دخترک ثابت می نشیند. ناگاه، دستش را بالا می آورد و روی گلویش می گذارد. نگاهش را از یک جفت چشم وحشی نمی گیرد و خیره می ماند. با دست هایی که روی گلویش گذاشته، فشاری به گلویش می آورد و تمام. مرگ!
* * *
«دافنه»
با لمس شدن شانه ام توسط یک دست سرد، از افکارم بیرون می آیم. فکر کابوس دیشب، مانند کنه ای به من و افکارم چسبیده است و از فکرم بیرون نمی رود. به صاحب آن دست، خانم فلارک، خیره می شوم.
سرش را کج می کند و لبخندی می زند.
پاسخ
 سپاس شده توسط ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: رمان یک جفت چشم وحشی" خیلی ترسناک " - fateme_1383 - 23-01-2019، 14:34

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Subarrow رمان کوتاه(رقص عشق)
Heart معرفی کتاب از میان رمان های ایرانی
Minioni معرفی کتاب از میان رمان های خارجی
  یادداشت حمید فروغ بر رمان یک نفر که عضو پینک فلوید نبود
  اولین رمان خودم
  فجیع ترین سوتی ها در رمان ها! :|
Smile رمان «صد سال تنهایی»سریال می‌شود
  ۱۰ رمان برتر آگاتا کریستی که باید خواند
  نگاهی به رمان “هالیوود” اثر چارلز بوکفسکی
  چگونه نویسنده رمان طنز های پرفروش شوم؟

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان