02-04-2019، 4:08
یه زندگیِ دوبارست ، اون شعری که ازت باقیه
گردی به قدّ دستات ، پنجه هاتو توو خاک
جوونه از مشتت ریخت ، وقتی دستاتو وا کردم
توو خاکِ حاصل خیزِ نبودنت که جایِ رشد بود
جشن آبیاری بودنتو خاطره هات به پا کردن
کِشیدی دست از زنجیر ، این اعتیاد و لِه کردی
انزواهایِ پاکیت ، بلند من رو صدا کردن
هر چی از حقیقت دیدی ، صمیمی تر شدی با من
تا صفحه یِ بودنت رو با دستام تا کردم
منم آخرین لحظه ای که توو قامتی ،
منم آخرین رنگی که رو شهامتی
آغاز تا حالت رو توو پایانت انشاء کردم ،
زنجیرتو وا کردی دستامو به روت وا کردم
گردی به قدّ دستات ، پنجه هاتو توو خاک
جوونه از مشتت ریخت ، وقتی دستاتو وا کردم
توو خاکِ حاصل خیزِ نبودنت که جایِ رشد بود
جشن آبیاری بودنتو خاطره هات به پا کردن
کِشیدی دست از زنجیر ، این اعتیاد و لِه کردی
انزواهایِ پاکیت ، بلند من رو صدا کردن
هر چی از حقیقت دیدی ، صمیمی تر شدی با من
تا صفحه یِ بودنت رو با دستام تا کردم
منم آخرین لحظه ای که توو قامتی ،
منم آخرین رنگی که رو شهامتی
آغاز تا حالت رو توو پایانت انشاء کردم ،
زنجیرتو وا کردی دستامو به روت وا کردم