- گفتگو آزاد نُسخه ۳۲۹ !

[Mr.Ramin]

چرا خوش‌ به‌حالش ؟ 

که از رنج زندگی راحت شد...

راحت شد ؟
یه دختر با اون سن که هیچی از جوونی نفهمید و آرزوهاشو برد زیر خاک راحت شد از نظر شما ؟!
نمیدونم شاید من این حرف رو درک نمیکنم ، بیشتر عصبانی میشم انقدر کنار گوشم گفتن اینو (((:

به نظرم اره.. ببخشید اگه نظرم شما رو ناراحت کرد..اما من نگاهم به زندگی شخصی و اینطوریه..ینی خودم اون حالت رو ترجیح میدم..قصد اذیت کردن و ناراحتی و یا بحث با کسی رو ندارم.. جهان بینی هرکس فرق داره دیگه.. لزوما نگاه من شاید درست نباشه..اما فعلا این نگاه رو پسندیدم..
بحث طولانیه از حوصله اینجا خارجه... اگه کسی ناراحت شد عذر میخوام..فقط یه نظر بود..نمیخواستم به کسی بقبولونمش

هرشخص دیدگاه خودش رو داره و به خودشم مربوطه ، منم قصد نداشتم بحث کنم یا هرچیزی ..
اما اینکه یکی فوت میشه دو دسته آدم هستند که حرفاشون خیلی آدمو عذاب میده ؛ یکی که میگن راحت شد ! ( تو جوونی چه راحت شدنی ؟!)
یکی اینکه میگن ای کاش فلان نمیشد و .. ( بازم بی معنیه عمرش تا همونجا بوده )
بهتره در اینجور مسائل دیدگاهمون فقط تو ذهن خودمون باشه و به زبون نیاریم تا اطرافیانش رو ناراحت نکنیم ، چون ما از زندگی راضی نیستیم دلیلی نداره بقیه هم ناراضی باشن .
معذرت میخوام من رو این موضوع خیلی حساسم (((:

دوست عزیز..همونطور که خودت میگی هرکسی نظری داره..شما هم مطمئن نیستی ایشون از زندگیشون راضی بودن پس نه حرف من غلطه نه تو.. اینکه فردی نظرشو میگه چون فضای گفت و گو هست کسی نباید ناراحت بشه چون خصوصی نیست و مستقیما طرف مقابل هدف صحبتش نیست.. تو این فضا هرکسی نظرشو میگه حالا غلط یا درست کسی نباید خرده بگیره.. شما هم نباید حق به جانب باشید و فکر کنید من مقصرم..نخیر ازادی نظرتو بگی منم ایراد نمیگیرم با این قضیه مشکل داری.. من اتفاقا از زندگیم راضیم خیلی..بازم میگم این دیدگاهه و چون فضا گفتگو محوره هرکسی ازاده هرچی در محدوده قانون بگه.. منم خلاف قوانین حرف نزدم..حالا شما حساسی مشکل از دیدگاه من نیست مشکل از شماست که انتظار داری فقط نظر موافق نظرات خودتو بشنوی.. من همچنان رو حرفم هستم

---

من باهاش صحبت نکرده بودم.. خدا رحمتش کنه.. اما واقعا خوش به حال خودش و بیچاره اطرافیان و عزیزانش.. خدا بهشون صبر بده..
امیدوارم الان خوشحال باشه..

دختر فرشته ای بود..  تو نمیشناختیش اخبی..
وقتی اولین بار من فهمیدم به شدت خشم بروز دادم و گفتم هرکی پشت سر الهه این حرفو بزنه به شدت باهاش برخورد میکنم!  ولی وقتی شخصا با فامیل هاش صحبت کردم ناچار قبول کردم..

من باهاش صحبت میکردم همیشه میگف کاشکی زودتر تموم شه.. من نمیفهمیدم اون موقع حرفاشو ولی الان تک تک درک میکنم !

اون موقع رشته ش اتاق عمل بود فک کنم..  با یه مدیر دگ ک الان انلاین نمیشه شیوا نامی بود
اون رشتش پزشکی بود ( الان خبر ندارم ازش)  میشستیم سه تایی صحبت میکردم راجب مساعل پزشکی
الهه اتاق عمل بود شیوا پزشکی منم پخش تجهیزات پزشکی داریم تو مشهد..  نگا میکنم میبینم شوخی شوخی چند سال گذشت و تو این چند وقت چه روزایی ک گذشت و چه ادمایی که شناختیم !

اره موافقم بات..  خودش هم همینو میخواست!  ( با توجه ب گفته عزیزانش)

منم همینطور..
من میرم تهران حتما میرم سر خاکش..

دمت گرم حاجی