07-08-2019، 11:29
(آخرین ویرایش در این ارسال: 07-08-2019، 11:33، توسط Open world.)
پارت 6
تفاوت عجیب در داستان به زبان خودمون آینده
_خانوم جانسور گفتید این موضوع واسه چند سال پیش؟
پفی کردمو گفتم
+گفتم که واسه 5 سال پیش حالا میتونم برم؟
_بله شما لط...
بدون اینکه بزارم جملشو کامل کنه از روی صندلی بلند شدم و از اداره پلیس زدم بیرون و رفتم توی یه پاساژ وچند خرت و پرت خریدم بیرون 5 تا پسر ژیگول بهم گفتن
-در خدمت باشیم
+لازم نکرده فعلا تو مواظب خودت باش چونکه مامانت الان تو صف نونوایی داره نون میخره
-هههه خندیدم
+حرفم خنده دار نبود ولی اگه نیاز به خندیدن داری برو سیرکی که توش دلقکشی
با گفتن این حرفا همه به اونا نگاه میکرن و میخندیدن
بعد سرم و چرخوندمو یه پوسخندی زدم و از پله ها رفتم بالا پسره باور نمیکرد ولی وقتی نگاها و لبخند مردمو دید باورش شد
کلید و از توی کیفم درآوردم وتوی در چرخوندم و رفتم تو خونه وگفتم
+هانا ببین میتونی با اینا چیزی درست کنی؟
_سلام ببینم چی خریدی اینا که کنسروی هستن ک...
+اره کنسروین که چی ؟
_اره میتونم
+خوبه
چندوقتی بود خونمونو عوض کردبودمو با هانا زندگی میکردم و
_چکاوک بیا اینجا
رفتم توی آشپزخونه وگفتم:
+بله؟
_این چیه ؟
+چی چیه؟
_روش نوشته مجله زندگی بهتر و پیچوندن مردم
+بده به من اینو
_تو باز میخوای پلیسا رو غال بزاری و حقیت وبهشون نگی؟
+من هیچوقت اینکارو نمیکنم حالا بدش به من
_توی این چند ساله اخلاقت عوض شده میشه بگ...
My heart is in the your hands and lbe..
همونجور که آهنگ گوشیه هانا زنگ میخورد من مجله رو از دستش کش رفتمو گفت:
_چیکار کنم آلبرت
+خب جواب بده
_باشه**** الو سلام چطوری ؟ چی نه وقت ندارم شاید یه وقت دیگه باید ببینم باشه خدافظ
+چی میگفت؟
_هیچی
+بازم مثل همیشه برید بیرون غذابخورید؟
سری به نشانه تایید تکون داد
+برو نگران من باش از بیرون غذا سفارش میدم
_نمیخوام
+میری یه جوری بزنمت که از پله های راه پله تا 20 تا پلشو بامخ بخوری زمینا پاشو منم پول دارم غذا سفارش میدم
_بزار یه بوست بکنم
+نها نه من بدم میاد خودتم میدونی
بعد یه لباس طوسی و یه کفش کتونی سفید پوشید و رفت واقعا سلیقه لباسیت توی حلقم لینواز ته قلبم میگم بهت خوش بگذره
منم توی خونه با قفسی از جنس آهن و حصار های تنهایی میشینم و تو سکوت پر از فریادم که درون خودم ریختم غرق خواهم شد دلم برایت تنگ شده ای تنها رفیق نامردم رفیق نصف راهم و رفی...
دراپ دارپ
+کیه؟
دراپ دراپ
+گفتم کیه
دراپ دراپ
+مگه زنگ اختراع نشده که اینجوی وحشیانه درمیزنی؟
دراپ درا.....
+بمون پشت در تا بپوسی منکه درو باز نمیکنم
بعدم رفتم جلوی تلویزیون و انگارنه انگار یه مزاحم پشت در هستش و داره درو میشکونه و نشستم و فیلم مورد علاقمو دیدم و بعدش یه فیلمی نشون داد که همیشه منو ف...
-چطوری با دوست صمیمیم بهم خیانت کردی؟
تفاوت عجیب در داستان به زبان خودمون آینده
_خانوم جانسور گفتید این موضوع واسه چند سال پیش؟
پفی کردمو گفتم
+گفتم که واسه 5 سال پیش حالا میتونم برم؟
_بله شما لط...
بدون اینکه بزارم جملشو کامل کنه از روی صندلی بلند شدم و از اداره پلیس زدم بیرون و رفتم توی یه پاساژ وچند خرت و پرت خریدم بیرون 5 تا پسر ژیگول بهم گفتن
-در خدمت باشیم
+لازم نکرده فعلا تو مواظب خودت باش چونکه مامانت الان تو صف نونوایی داره نون میخره
-هههه خندیدم
+حرفم خنده دار نبود ولی اگه نیاز به خندیدن داری برو سیرکی که توش دلقکشی
با گفتن این حرفا همه به اونا نگاه میکرن و میخندیدن
بعد سرم و چرخوندمو یه پوسخندی زدم و از پله ها رفتم بالا پسره باور نمیکرد ولی وقتی نگاها و لبخند مردمو دید باورش شد
کلید و از توی کیفم درآوردم وتوی در چرخوندم و رفتم تو خونه وگفتم
+هانا ببین میتونی با اینا چیزی درست کنی؟
_سلام ببینم چی خریدی اینا که کنسروی هستن ک...
+اره کنسروین که چی ؟
_اره میتونم
+خوبه
چندوقتی بود خونمونو عوض کردبودمو با هانا زندگی میکردم و
_چکاوک بیا اینجا
رفتم توی آشپزخونه وگفتم:
+بله؟
_این چیه ؟
+چی چیه؟
_روش نوشته مجله زندگی بهتر و پیچوندن مردم
+بده به من اینو
_تو باز میخوای پلیسا رو غال بزاری و حقیت وبهشون نگی؟
+من هیچوقت اینکارو نمیکنم حالا بدش به من
_توی این چند ساله اخلاقت عوض شده میشه بگ...
My heart is in the your hands and lbe..
همونجور که آهنگ گوشیه هانا زنگ میخورد من مجله رو از دستش کش رفتمو گفت:
_چیکار کنم آلبرت
+خب جواب بده
_باشه**** الو سلام چطوری ؟ چی نه وقت ندارم شاید یه وقت دیگه باید ببینم باشه خدافظ
+چی میگفت؟
_هیچی
+بازم مثل همیشه برید بیرون غذابخورید؟
سری به نشانه تایید تکون داد
+برو نگران من باش از بیرون غذا سفارش میدم
_نمیخوام
+میری یه جوری بزنمت که از پله های راه پله تا 20 تا پلشو بامخ بخوری زمینا پاشو منم پول دارم غذا سفارش میدم
_بزار یه بوست بکنم
+نها نه من بدم میاد خودتم میدونی
بعد یه لباس طوسی و یه کفش کتونی سفید پوشید و رفت واقعا سلیقه لباسیت توی حلقم لینواز ته قلبم میگم بهت خوش بگذره
منم توی خونه با قفسی از جنس آهن و حصار های تنهایی میشینم و تو سکوت پر از فریادم که درون خودم ریختم غرق خواهم شد دلم برایت تنگ شده ای تنها رفیق نامردم رفیق نصف راهم و رفی...
دراپ دارپ
+کیه؟
دراپ دراپ
+گفتم کیه
دراپ دراپ
+مگه زنگ اختراع نشده که اینجوی وحشیانه درمیزنی؟
دراپ درا.....
+بمون پشت در تا بپوسی منکه درو باز نمیکنم
بعدم رفتم جلوی تلویزیون و انگارنه انگار یه مزاحم پشت در هستش و داره درو میشکونه و نشستم و فیلم مورد علاقمو دیدم و بعدش یه فیلمی نشون داد که همیشه منو ف...
-چطوری با دوست صمیمیم بهم خیانت کردی؟