البته برای بعضی ها اینجوری نیست
مادر خود من وقتی یه روز خونه تنها بوده و داشته خونه رو تمیز میکرده و همچنین شب هم بوده
وقتی برای چند دقیقه جلوی اینه وایمیسته یه مرد و میبینه ولی اونقد ترسیده بوده که حرفی نمیزنه و فرار میکنه
بعد از اون قضیه وقتی پیش یه دعا خون رفتیم مشخص شد که همزاد مادرم بوده
مادر خود من وقتی یه روز خونه تنها بوده و داشته خونه رو تمیز میکرده و همچنین شب هم بوده
وقتی برای چند دقیقه جلوی اینه وایمیسته یه مرد و میبینه ولی اونقد ترسیده بوده که حرفی نمیزنه و فرار میکنه
بعد از اون قضیه وقتی پیش یه دعا خون رفتیم مشخص شد که همزاد مادرم بوده