خیابان خالی 4

[*Aɴѕel*]

اومدن خواستگاری ....
من یع ارایش خیلییییییی ملایم کردم یع رژ قرمز کمرنگ با یع خط چشم مو هامو فر کرده بودم یع لباس قرمز حریر با یع کت مشکی با یع شال حریر مشکلی با یع شلوار مشکلی
تو اینه خودمو بر انداز کردم خیلی خوشگل شده بودم مامانم همش قربون صدقه ام میرفت
نشسته بودم تو اتاقم کع صدای زنگ خونه اومد خیلییی هیجان داشتم یع نیم ساعت گذشت مامانم منو صدا کرد کع چایی ببرم
منم رفتم تو اشپزخونه چایی بریزم
چایی ریختم بعد اومدم تو سالن شروینو دیدم با مامانش و خواهرش اومده بود
شروین همین کع منو دبد یع لبخند زد بعد اول بع شروین چایی دادام خلاصه
بعد قرار شد هفته ی بعد عروسی بگیریم
فردا اون روز....

سپاس بدید
بچه ها راستی برای شخصیتای داستان عکس پیدا کردم
ستاره
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


شروین

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.


نظر بدیدن