07-10-2012، 11:54
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-10-2012، 12:38، توسط Azarbayjanliam.)
نقل قول: ریشهٔ واژه
عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را خشک و زرد رو کند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کرده اند. [۵]
در گذشته تصور میشد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبانهای سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند. و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار میرود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانوادهاست. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی[۶] به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستوجوکردن» پیوند دارد. همچنین، به گواهی بهرام فرهوشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستوجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.[۶]
عشقّه معرب کلمه ترکی «عشیگّه» به معنی <چیزی که خوی پیچ خورندگی دارد> می باشد. («عشیکگه» که با ادغام ک و گ بصورت عشیگّه تلفظ می شود)
کلمه عشق نیز به احتمال بسیار قوی معرب کلمه «ایسیک» ترکی که هم معنی با عشق است می باشد.
ریشه کلمه «ایسیک»، «ایس، is» می باشد که معانی (خواستن، طلبیدن، گرمی) را در حالت های مختلف از خود بروز می دهد. این ریشه همچنین در حالت های (ایستکistak = علاقه ، ایسته مک ista mak = علاقه داشتن ، ایستی isti = گرما ، ایسیم isim = علاقه داشتن {به کاری} ، ...) بکار می رود. نفوذ این کلمه در بین سایر زبانها تا به حدی است که دو لغت و ریشه (ایست ist و ایسیم isim) هنوز هم در کلمات لاتین مانند (کمونیست communist و یا کمونیسم communism - امپریالیست imperialist و یا imperialism و ...) بکار گرفته می شود.
و یا در زبان عربی و در در باب استفعال، برای ادای حالت «خواهندگی» به ریشه فعل بکار می رود. برای مثال (استـحصال، استـنشاق، استـمداد و ...)
نقل قول: در گذشته تصور میشد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد. ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبانهای سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند. و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار میرود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانوادهاست. ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی[۶] به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستوجوکردن» پیوند دارد. همچنین، به گواهی بهرام فرهوشی، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی(زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستوجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.[۶]
همانطور که در بالا گفتم، ترکان هم اکنون نیز این کلمه را در کلام خود بسیار به کار می برند، و چندین لغت ترکی وجود دارد که همه، ریشه شان «is» می باشد، به مثالهای زیر توجه فرمائید:
ایسین مک = خود را گرمی دادن!
ایستکلی = کسی که مهرش در دل دیگران است
ایسلش مک = با جمعی به یکدیگر محبت کردن
و ...