امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

خنددار

#4
دیروز رفتم کارت عابر بانک رو از مامانم بگيرم حالا مکالمات بين من و مامانم :
مامان کارت من کجاست ؟
مامانم :تو کيف کارت ها
من : کيف کارت ها کجاست ؟
مامانم : کنار کارت ملى و گواهينامم
من:خوب گواهينامت کجاست ؟
مامانم :تو کىف پولم
من: خوب کيف پولت کجاست ؟
مامانم :توکيف قهوه يمه ديگه
من:خوب کيف قهوه ايت کجاست ؟
مامانم: تو اتاقمه پسره ى ديوونه
من پس از بيست دقيقه گشتن
من : مامان پىداش نميکنم خودت بيا بده
حالا مامانم اومده مستقيم رفته تو اتاق خوهرم اوورده داده ميگه بيا بگير پسره خنگ

چند وقت پیش دعوت داشتیم عروسی...موقع شام گودزیلای فامیل (5 سالشه)اومد پیشم نشست...خلاصه دیدم همش با غصه نگا میکنه
بش گفتم اجی بلا چت شده حالا؟
میدونید چی گفت ؟نه جون من میدونید چی گفت؟
گفت:روج لب داری؟گفتم :اره خووو
گفتش :الان باهاته گفتم:اره تو کیفمه
گودزیلا:اخیییش خیالم راحت شد...گفتم الانه غذا بخورم روجم پاک میشه...
والا ما هم سن اینا بودیم ...اصن وللش ...ولی میگم بزارین بگم:ما هم سن اینا بودیم بستنی یخی قرمز میخوردیم که لبامون سرخ شه کمی شاد شیم هیییییییییح روزگار !
پاسخ
 سپاس شده توسط ρσєѕɪ ، i'm reihaneh ، یلدا 86 ، єη∂ℓєѕѕღ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: خنددار - کــــــــــⓐرمَن - 19-03-2020، 21:35

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Big Grin داستان خنددار بابا و دختر

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان