09-04-2020، 18:15
(آخرین ویرایش در این ارسال: 09-04-2020، 18:17، توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ.)
الان من باور کنم داشتی موزیک میخوندی؟ 
باشه آروم
به به

(09-04-2020، 18:14)SHAGHAYEGH-MIRR نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(09-04-2020، 18:12)Anahidd نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(09-04-2020، 18:11)SHAGHAYEGH-MIRR نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
من میگم مشکوکه...
میگین...
من میگم اره...
شما میگن ن...
فامیلمم تو سایت عضوه کی مشکوکه.هر کی میاد تو سایت باهاش اینطوری برخور میشه؟
باوا دارم موزیک میخونم
چرا ب خودت میگیری
دارم اهنگ میخونم
باشه آروم

(09-04-2020، 18:10)ابراهیم هادی نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نيمه شعبان بود. با ابراهيم وارد کوچه شديم. چراغاني کوچه خيلي خوب بود. بچه هاي محل انتهاي کوچه جمع شده بودند. وقتي به آنها نزديک شديم همه مشغول ورق بازي و شرط بندي و... بودند!
ابراهيم با ديدن آن وضعيت خيلي عصباني شد اما چيزي نگفت. من جلو آمدم و آقا ابراهيم را معرفي کردم و گفتم: ايشان از دوستان بنده و قهرمان واليبال و کشتي هستند. بچه ها هم با ابراهيم سلام و احوالپرسي کردند.
بعد طوري که کسي متوجه نشود، ابراهيم به من پول داد و گفت: برو ده تا بستني بگير و سريع بيا. آن شب ابراهيم با تعدادي بستني و حرف زدن و گفتن و خنديدن، با بچه هاي محل ما رفيق شد.
در آخر هم از حرام بودن ورق بازي گفت. وقتي از كوچه خارج ميشديم تمام كارت ها پاره شده و در جوب ريخته شده بود!
به به
