گفتگـפּ آزاد نسـᓘــہ ۳۵۱

[*Aɴѕel*]

@"sirvan.."
چ شده دادا

با پسر داییم و دوتا دختر داییم رفته بودیم پارک دختر جلوتر میرفتن ما عقب یکم باهم فاصله داشتیم دو نفر مزاحمشون شدن درگیر شدیم بعدش دو تا پسر غول پیکرم از پشت اومدن ما نفهمیدیم یکیشون با چوب زد توی سر من اونکی خم یه چاقو به کامیار پسر داییم دید خداروشکر خزمش عمیق نبود خوب شد
خوب شد چند نفر اونجا بودن اومدن کمکمون وگرنه با چاقو مارو کشته بودن

فیلم جنایی داری تعریف میکنی-__-

خیر بامزه درگیره یه س
دو ساعت پیشمو تعریف میکنم الان اصلا حوصله کلکل ندارم ملیکا

بهتریییی