12-10-2012، 15:51
شب جدایی ...
شبی غمگین شبی بارونی وسرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیداراو ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من گفت تنهایی وغربت است
ببین با غربتش با ما چه ها کرد
تمام هستی ام بودو ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیاصدا کرد ...
شبی غمگین شبی بارونی وسرد
مرا در غربت فردا رها کرد
دلم در حسرت دیداراو ماند
مرا چشم انتظار کوچه ها کرد
به من گفت تنهایی وغربت است
ببین با غربتش با ما چه ها کرد
تمام هستی ام بودو ندانست
که در قلبم چه آشوبی به پا کرد
و او هرگز شکستم را نفهمید
اگر چه تا ته دنیاصدا کرد ...