گفتگوی آزاد || نسخه ۳۶۷

[saba 3]

اخر شب (=
من الان نميرم
منظورم هموني كه عصبي بود اومده

ترسناکه -_-
منم نرفتم .. رفتم سالاد درس کردم خوردم .. جات خالی -.-
اها اون .. قضیه داره باحال تر میشه :vvv

عوضش حال ميده D:
نوش جونت (:
ميشه فوشت بدم از ته دل؟ (=

اوووف ناجور ^_^
فدا فدا .-.
بده عشقم ((=

حاجی توام از همینا داری D: 
@Reine

چشمم زدین دیگه امروز ساعت 10 پا شدم |:

 حیف شد نه ؟ :| 
خرس 

منم از فردا خرس میشم &_&

خوش بحالت ))):

---

30 40 بار 

ببین می‌دونم سوالم مسخرس 
ولی 
یادته که تو کدوم قسمت کدوم فصل بود که اینا دور هم میشینن و به این فکر میکنن که اگه زندگیشون یه جور دیگه بود چی میشد
بعد نشون میداد که اگه ریچل با بری ازدواج میکرد بعدا طلاق می‌گرفت و با جویی که در اون صورت تو فیلم روز های زندگی باقی می‌ماند آشنا میشد 
و مانیکا چاق میموند و باز با چندلر دوست میشد و 
فیبی وارد بورس میشد؟

6-16 ببین همونه ؟ 
من از بعد دبیرستان دیگه رندوم میبینم به ترتیب نمیبینم 

آره خودش بود
ممنونم(:
تو یک فرندز باز واقعی هستی(:

فدا مدا 
زندگی کردم باهاشون ۶ سال 

من دومین باره که دارم میبینم

ولی انصافاً کارت درسته دو هفته بود که دنبال اون قسمت بودم
جالبه همه قسمتاهم دیدم و پیدا کردم به جز اون#_#