19-10-2012، 19:47
این روزها ساعت هایم را به انتظار میگذرانم
به انتظار قطره ای باران تا با باریدنش چشمهای من هم یک دل سیر ببارند
این روزها دیگر کاپشن نمیپوشم
باد پاییز که به بدنم میخورد انگار دستانت مرا لمس می کنند
این روزها عجیب دلتنگم انگار پاییز خود توست . . . .
به انتظار قطره ای باران تا با باریدنش چشمهای من هم یک دل سیر ببارند
این روزها دیگر کاپشن نمیپوشم
باد پاییز که به بدنم میخورد انگار دستانت مرا لمس می کنند
این روزها عجیب دلتنگم انگار پاییز خود توست . . . .