گفتگوی ازاد نسخه ۳۹8

[ᗩᐯᗩ⁷]

@"ѕєнυη"
سلام.
محروم شدی و شاید دیگه اهمیت ندی که من چی میگم
شاید که نه،کلا از دست من ناراحتی
منو فراموش کرده بودی
ولی،خیلی بده که کسی که کلاس ششمه،همچین فوحش های بلد باشه
یا این فوحش هارو به دیگران یاد میدی
یا به گفتنش عادت میکنی
اگه من راهنماییت نمیکردم تو نویسنده نمیشدی
از دوران نویسندگی با بقیه دوست شدی و منو مثل کاغذ مچاله انداختی دور
سپاسام هنوز هست
همون سپاسایی که برای تاپیکای تو میزاشتم
همون تاپیکای علمی تو
همون ستاره هایی که هیچ کس الکی الکی به یه تاپیک نمیده
از من میترسی؟
از من بدت میاد؟
من یک آنتاگونیستم؟
نه
من یک شخصیت شرور نیستم
از وقتی نویسنده شدم دوستام رو فراموش کرده بودم
فکر میکردم ورود به تیم مدیریت یک اتحاد بی نظیره ولی اینطوری نبود
به خودم لقب سرپرست نویسندگان دادم
ولی تاییدش نمیکرد
من بودم که به تو یاد دادم چجوری تاپیک بزنی
دلم میخواد هر چی کینه از من داری رو پاک کنی
دلم میخواد بعد از محرومیتت بهم بگی که منو بخشیدی
دلم میخواد بعد از این ارسال
یک جواب منصفانه بشنوم
اگه فاطمه رو دوست دارین،این نوشته رو بدون کم و کسر براش بفرستین و جواب رو بگین.
-پرهام

ببین اون کلمه ک$# رو بچه ۷ ساله هم میدونه ولی خب نمیگم گفتنش زشت نیست چون ما جلو خانواده هم اینو نمیگیم. ولی خدایی دیگه دومی که همش خاک تو سرت بود این دیگه چرا؟

---

اونی چان ینی با خودت میگی که من چقده تباه بودم که دیشب شام خوردم ؟؟؟؟ ۰-۰ من نمفهمم ۰-۰

نه میگم وای خاک تو سرم چرا این حرفو تو انجمن زدم. وای کاشکی این فحشو به اون پسره تو کلاس میدادم. وای چه سوتی سر کلاس دادمو و از این جور چیزا. یا اره چرا وقتی سوسیس تو یخچال بود من نیمرو خوردم

آهااااااا اونی چان الان فهمیدم ۰-۰