09-02-2021، 20:37
(آخرین ویرایش در این ارسال: 09-02-2021، 20:41، توسط ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ.)
هی مینوشتم...
هی رنگ میکردن...
هی مینوشتم...
هی رنگ میکردن...
هی مینوشتم...
هی رنگ میکردن
رنگ رنگ رنگ رنگ...
هی وصفت میکردم
هی رنگش میکردن!انگار میخواستن گذشته ای که مث میل داغ میخوره به پوستم و روحم و میسوزونه با رنگ از بین ببرن...هه
ولی من بازم نوشتم..
گفتن فراموشش کن گفتن گفتن اصن رو کاغذ بنویس بعد پرتش کن مثل موشکایی که تو دبستان با شوق و ذوق پرتش میکردی بره آسمون پرواز کنه که آزاد باشه...
ولی من برای نوشتن فقد دیوار میخواستم..دیوار و نمیشه مث موشک دور انداخت تو رو نمیشه دور انداخت...
رو دیوار مینوشتم...
از دقدقه هام،از خنده هات،از نداشتنام،از بودنات،از از از تو...
از دار و ندارم از تو من مینوشتم....
هی مینوشتم... هه...احساس می کنم تموم واژه های پشت دیوار طلبکار نکام میکنن از همون پشت...
ولی من پشیمون نیستم(:!
۲۱:۱۹
#در اوج بیکاری!
آنسیل:>!
هی رنگ میکردن...
هی مینوشتم...
هی رنگ میکردن...
هی مینوشتم...
هی رنگ میکردن
رنگ رنگ رنگ رنگ...
هی وصفت میکردم
هی رنگش میکردن!انگار میخواستن گذشته ای که مث میل داغ میخوره به پوستم و روحم و میسوزونه با رنگ از بین ببرن...هه
ولی من بازم نوشتم..
گفتن فراموشش کن گفتن گفتن اصن رو کاغذ بنویس بعد پرتش کن مثل موشکایی که تو دبستان با شوق و ذوق پرتش میکردی بره آسمون پرواز کنه که آزاد باشه...
ولی من برای نوشتن فقد دیوار میخواستم..دیوار و نمیشه مث موشک دور انداخت تو رو نمیشه دور انداخت...
رو دیوار مینوشتم...
از دقدقه هام،از خنده هات،از نداشتنام،از بودنات،از از از تو...
از دار و ندارم از تو من مینوشتم....
هی مینوشتم... هه...احساس می کنم تموم واژه های پشت دیوار طلبکار نکام میکنن از همون پشت...
ولی من پشیمون نیستم(:!
۲۱:۱۹
#در اوج بیکاری!
آنسیل:>!