26-10-2012، 13:48
وقتي با تو آشنا شدم؛درخت مهربانيت آنقدر بلند بود که هرچه بالا رفتم آخرش را نديدم
معجون زيبايت آنقدر شيرين بود که هر چه نوشيدم نتوانستم تمامش کنم
و درياي عشقت آنقدر وسيع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببينم
و سرانجام در آن غرق شدم.
معجون زيبايت آنقدر شيرين بود که هر چه نوشيدم نتوانستم تمامش کنم
و درياي عشقت آنقدر وسيع بود که هرچه شنا کردم نتوانستم آخرش را ببينم
و سرانجام در آن غرق شدم.