گفت و گو آزاد نسخه ۴۱5

[Emmɑ]

عه از ددیم اجازه گرفتی؟فقط اتاقم بهم ریخته حوصله جمع کردنشم ندارم
روستای جفراباد کوچه شهید غلامی یه متروکه هست اونجا ماییم

من ددی مدی نمیشناسم

چن دقه دیگه میام

بی مودب -ـ-
منتظرممم اومدنی نیم کیلو خیارشورهم بخرین

---

._.چشمم روشن کی زن گرفتی

---

نخیر مامان من نمیبخشه
وایی اون رژ لب مکه فقط همون ک سبزه مینی صورتی میشه

مامان من همشو بخشید کلا مامانم ساده زیسته بدش ازین چیزا میاد/:
خواهرم ی بالم لب خرید از آستارا زرد بود زدش صورتی شد/:

ساغولللللل
جررر برا من بنفشه از اون عروسکی ها