شاید برایت کتابی میخریدم.
و بجای آنکه شاخه گلی را میان برگه هایش پرپر کنم،
ابتدای کتاب مینوشتم:
“ نذر لبخندت، وقتی صحفات کتاب را بو میکنی، میخندی، به سینه میفشاری.. “
|الیزابت|
و بجای آنکه شاخه گلی را میان برگه هایش پرپر کنم،
ابتدای کتاب مینوشتم:
“ نذر لبخندت، وقتی صحفات کتاب را بو میکنی، میخندی، به سینه میفشاری.. “
|الیزابت|