29-10-2012، 19:55
الهی
می دانم ، آری می دانم که روزی باید رفت
آری روزی می میرم اما نمی میرم ... میروم
روز رفتن ...
اما آن روز ، روز آمدن به سوی توست
پس بگذار بگویم روز آمدن ، آری
روز آمدن ...
می خواهم بیایم اما ...
اما بنده ات محبوس دنیاست
این بنده محبوس چیزی جز رویی سیاه و مویی پریشان و لباسی گناه آلوده همراهش نیست اما آخر با اینها که نمی شود به میهمانی چون تویی آمد !!..
پس رب من ، معبود من
خلعتی برایم بفرست
خلعتی که مناسب درگاه تو باشد
تا در پیشگاه تو و پیش چشمان مقربین تو ظاهرم نامناسب نباشد ...
می دانم ، آری می دانم که روزی باید رفت
آری روزی می میرم اما نمی میرم ... میروم
روز رفتن ...
اما آن روز ، روز آمدن به سوی توست
پس بگذار بگویم روز آمدن ، آری
روز آمدن ...
می خواهم بیایم اما ...
اما بنده ات محبوس دنیاست
این بنده محبوس چیزی جز رویی سیاه و مویی پریشان و لباسی گناه آلوده همراهش نیست اما آخر با اینها که نمی شود به میهمانی چون تویی آمد !!..
پس رب من ، معبود من
خلعتی برایم بفرست
خلعتی که مناسب درگاه تو باشد
تا در پیشگاه تو و پیش چشمان مقربین تو ظاهرم نامناسب نباشد ...