×~ گفتگو آزاد | نُسخه ۴۳۳ ~×

[Prometheus]

دلیلش یک چیزی بود شاید برای شما کوچیک باشه اما همه دنیایِ من بود
این درست نیست اینجا بحث کنیم.
و این قضیه بین ماست نمیدونم چرا دیگران به دل گرفتن
من تنها چیزی که نیستم کینه ای بودنه.
حتی زود فراموش میکنم
اما وقتی همش یک اتفاقی پیش میاد دوباره میاد تو ذهنم
بهار من دارم امتحان میدم!امتحانی که سرنوشتمو میسازه,میام اینجا برای اینکه با اون حرف بزنم اما همش یچیزی پیش میاد!میام آرومم کنه اما این مشکلات بدترم میکنه
نمیتونم درس بخونم
22 سالت بود؟من که میدونی چند سالمه
تو بزرگتری
تو باید کوتاه میومدی.
بحث کردن با آدمی که از خودتت چند سال کوچیکه بی فایدست...

من به عنوانه بزرگ تر از شما معذرت میخوام
نباید اینقدر همه چی خراب میشد بین ما . فقط قبول کن من مقصر خراب شدن این روابط نبودم عزیزه دلم (:
هنوزم ولی من پشتت هستم مثل همیشه که بودم ((: . کسی اذیتت کرد یا چیزی گفت بهم بگو
کسی حق نداره دخالت کنه و ناراحتت کنه
توی بحثه برکناری شما هم گفتم که . مطمئن باش من نقشی نداشتم چون صابر هیچ وقت نمیاد به خاطر دراما و بحث و خاله زنک بازی بین دو نفر یکیو از مدیریت برداره !!
مطمئن باش دلیلش خیلی خیلی خیلی بزرگتر از ایناست

---

چیکارش کنم خوب؟

وقتی مدیراش بازنشسته شدن من شروع میکنماصن ._.

.__.

---

واقعا در من این همه حجم حوصلع رو میبینی؟D:

ولی شقا تو تا الان باید مدیر میبودی :۷
با توجه به سوابق و قدیمی بودنت

به مولا v: