گفتگوی ازاد نسخه ۴۳۸

[Emmɑ]

وایسید من اسکرین شاتی دارم که تا حالا به هیچکس نشون ندادم:^

دیدی شما کوتاه نمیاین؟
زود نشون بده تموم شه این قضیه

---

بس کن ارمیتا چرا اینا رو تو گ.ا میگی همه ما فهمیدیم چ ابلهی هستی رامونا هیچ کاری نکرده اون هرکار میخواست بکنه با من حرف میزد ول کن
من یه بار +18 با رامونا حرف میزدم اون فقط پ.خ خالی میداد اونوقت بیاد به وحید که بیشتر از برادر خودش دوسش داره بگه مادر ج***؟ بس کن ارمیتا تو حتی اومدی پ.خ من رامونا رو خراب کنی بس کن
حرفات در مورد بهار واقعا تعجب کردم تو الان باید گورتو گگم میکردی میرفتی واقعا جوش اوردم دیگ نمیدونم تو چجور ادمی هستی هه متاسفانه تو بیشعورترین ادمی هستی ک دیدم اگ واقعا دسترسی داشتم جوری بنت میکردم ک دیگ هیچ غلطی نکنی برو گمشو از فلش

چند باربهت گفتم بس کن؟
ول کن؟
گفتم اشتی کن؟
نخواستی؟
چه تیکه های به بهار و منو رامونا انداختی؟
حیف پ.خ هامو پاکیدم وگرنه جوری میکوبیدمش تو صورتت ک بفهمی!
درسته من تو جریان نبودم ولی نظاره گر بودم
رامونا بهم گفت دوست داشتم یع رفیق داشته باشم که مثل خودم باشه ارمیتا یکم مثل خودم بود اما حیف از دستش دادم کاش دربرابر حرفاش ساکت میموندم نمیدونم چیا بهم گفتین فقط میدونم تو بهش گفتی عاشق وحید شدی و اون فاشش کرده حتی توی رمانتم خودت چندباری ذکر کردی و اشاره کردی اما اسمی نبردی!
تاحالا ساکت موندم اما از الان به شدت پشیمونم ک چرا پا درمیونی نکردم ک بفهمم ک چی شده!

عه پ.خ هاتو پاک کردی؟:vvv
من همه حرفاتو به وحید فرستادم!
هم خودم هم خودت پس ساکت شو دهن منم بیشتر از این باز نکن!