26-06-2021، 22:01
«و خلاصه زندگیاش را که با واوهای عطف فاصلههای عمیقش پُر میشد دو سه جمله بود و چند واو عطف بههم وصلشان میکرد - مروری کرد و سرش را از پنجره - میان دهان هراسناک شب فرو برد و و شب که گریه میکرد - او را شست و درخت توت بالها را آویخته بود که عبدالمجید سمندر پاییز را احساس کرد.»