گـُـفـتــــگـوےِ آزاد «۴۴۶»

[Đęąđ.ğïřł]

اوووووه!
من دیگه نمیتونم به ستاره ها زل بزنم
به گاز اوزما رفتم

سلامتیت...عالییییییی
تو چخبر؟

چرا پسر چیکار کردی دوباره ؟ 

من ک خبرارو گفتم... و استرس دارم از الان 
خیلی آدم گه و استرسی ای هستم زندگی بدون استرس داعم چجوریه یکی به من بگه 

سلام جیگر

وایی یه خوابی بود داغون

خاب دیدم با یه چند نفر ک دوستم بودن  تو یه جنگل گیر افتاده بودیم یه هفته بدون اب و غذا تو گرما 
خلاصه یهو نمیدونم چیشد تو یه ارتفاعی رفتیم داشتیم مثه سگ جون میدادیم گفتیم از این ارتفاع بپریم یا میمیریم یا ینده میمونیم نجات پیدا میکنیم یکی پرید مرد))):
یکی دیگ یکیشونو مجبور کرد بپره بدبخت نمیخاس بپره:|
پرید اونم مرد
یهو یه هلیکوپتر اومد ما دادو بیداد کردیم پیدا مون کرد وقتی اومدیم پیش خانواده هامون انقد گریه میکردم برااون دو نفر 
هی میگفتم جواب خانوادشونو چی بدم:|||||||||

خیلی خاب واقعی بوذ اصن همه چیزو قشنگ حس میکردم .بیدارشدم سرم درد میکرد:/

ت چی دیدی ._.

پشمام 
چ عجیب 
جالب بود... و جالب تر اینکه به فکر دوستات بودی 

من خواب دیدم دنیا زامبی ای شده بعد ی زامبی دست منو گاز میگیره یکم از روشو میکَنه ولی زیرش گوش نبود دوباره ی لایه پوست بود :| 
بعد نشستیم تو ماشین با ی یاروعه که اصن نمیشناختمش ولی انگار باهم دوست بودیم خیلی رفیق رفیق 
بعد هی بهش میگفتم باید منو وقتی زامبی شدم بکشی هی میگقت نه من نمیتونم 
بعد یکی از عوارض گازه زامبی شدن به کنار.. این بود ک استخون از اون قسمتی ک گاز گرفته شده میومد بیرون 
بعد حالا اینجاشو گوش بده خیلی عجیبه 
بجا اینکه از دستم استخون دست بیاد بیرون استخون دنده میومد بیرون :| 
۴ تا استخون دنده از دستم زده بود بیرون و من سعی میکردم بدمشون تو کلی خون میومد همه جا کثیف شد

ولی من نمیشناسمشون همون تو خاب دوست بودیم:|

چه صحنه های عجیبی و ترسناکی
هنوز تو سینماهای امریکاهم قفله .______.
وویی

داشتم میخوندم صدای خودت تو مغزم پلی شد انگار ویس دادی:|
کلا همینم یکی ویس بده صداش تو ذهنم ثبت شه تایپ کنه با صدای خودش میخونم:/ D: