18-07-2021، 8:52
(18-07-2021، 3:11)Medusa نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نمیدونم. با غریزهم جلو رفتم. :دی
آخه یه چیزی هست، واقعا چطوری میشه عیب رو آگاهانه بروز داد؟ کسی هست که فلان کار رو بکنه صرفاً برای اینکه نشون بده احمق و بیملاحظهست؟ نه واقعاً. فلان کارو میکنه بدون اینکه متوجه باشه اون کار نشون میده یه احمق بیملاحظهست. پس بروز دادن عیبها غیرارادیه و همهمون یه ژستِ "من فوقالعادهم!" گرفتیم. هرکس به شیوهی مخصوص خودش. آها، ولی یه استثنا هم هست. یه وقتایی آدم خودش جلو جلو عیبهاش رو ابراز میکنه، فقط برای این که قبل از این که کسی بهش حمله کنه، اون به طرف حمله کنه. انگار انتظار داره قضاوت بشه، و میخواد قبل از این که قضاوت بشه کسی که هست رو بکوبه تو صورت آدمی که میاد شروع کنه به حرف زدن. مثل تیرین لنیستر. که خودش با کوتولگیش شوخی میکرد تا کسی نتونه بر علیهش ازش استفاده کنه. که اینم باز همون ژست قبلیه. "درسته من فلان عیب رو دارم، اما هنوزم فوقالعادهم!" توهم عیبی در من ندیدی، چون اونقدرا همدیگه رو نمیشناسیم. وگرنه مثلاً من آدم متلکاندازیم. و اگه باز نگی هویتِ ادیسن شپرد رو دزدیدم، There is a land called passive-aggressive and I am their queen. حواسپرتم، سختگیر، کنترلگر، بد قلق، اتنشن-هور، نامهربون، بلای جون، میخواره و سرگشته و رند و نظرباز، تغافلکیش و کیناندیش و دوریجوی و وحشیخوی! بیا! اینم عیب! دریا دریا عیب! خیالت راحت شدددد؟ (((((:
از لحاظ حافظه، بگیر نگیر داره. مثلاً چند تا از چیزایی که خودت اشاره کردی توی متن رو من یادم نبود. مثلا همینکه یه بار بهت گفتم بنویس و گفتی نمیخوای. (آخه هو دِ هِل داز دت؟ (((: واقعا زبالهای سهند.) رو فراموش کرده بودم. انقدر که تلخ و دلشکننده بوده لابد حافظهم از بین بردتش. *اموجی سیگار* ولی در کل، حرفارو یادم میمونه. یعنی همیشه یه "تو که فلان جا فلان چیزو گفته بودی. چی شد"؟ توی آستینم دارم. ((((: رفرنسم زیاد میزنم به حرفای خود طرف. چون باعث میشه احساس زرنگی و جینگیلبلا بودن کنم.
دربارهی احساسات هم، نمیدونم. فکر کنم یه تعادلی برقراره. یا حداقل تلاش میکنم که یه تعادلی برقرار باشه.
بیشتر وقتا تا وقتی کسی نظرم رو نپرسیده و یا راهنماییای ازم نخواسته، ورود نمیکنم. چون علاوه بر اینکه خیلی گلم و دخالت تو کار دیگران نمیکنم و بلاه بلاه بلاه، حوصلهشم ندارم. احساس مسئولیتی نمیکنم. مگه کسی اومد به من بگه فلان راه رو نرو فلان اشتباهو نکن آخرش فلانه؟ نه. خودم رفتم سرم به سنگ خورد برگشتم. اینجام داستان همینه. نمیشه به زور کسی رو به راه راست هدایت کرد. نمیشه به زور جلوی مردم رو گرفت که کار احمقانهای نکنن. از طرف دیگهای هم، اصلا از کجا معلوم، شاید طرف از فلان لحاظ درست بگه. شاید به فلان روش منطقی بشه کار/حرفش رو توجیهش کرد. شاید اگه خودمم جاش بودم همچین کاری میکردم. شاید رفتار اون درسته و چیزی که من فکر میکنم اشتباه. شاید هردومون درستیم. همهی اینا ممکنه و به نظرم اینکه تو بخوای یکی دیگه رو اصلاح کنی، لازمهش اینه که به خودت خیلی اعتماد داشته باشی. من ندارم.
ممنونم.
i disrespect you respectfully
