07-11-2012، 15:39
هیچوقت فکر نمیکردم به جرم عاشقی اینگونه مجازات شوم ...
دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد...
قلبم شتابان میزتد...
شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...
دیگر کسی به سراغم نخواهد آمد...
قلبم شتابان میزتد...
شمارش معکوس برای انفجار در سینه ام و من تنهایی خود را در آغوش میکشم.. تنها مانده ام
زل زدم ، خیره شدم ، پلک زدم ، محو شدم
یک نفر عشق مرا در دلش آغاز نکرد...