گفتگو آزاد | نُسخه [460]

[Prometheus]

میدونم چی میگی دایی.
تو متوجه حرفم نشدی!

ببین من خدام.
و توهم سلام کردن بلدی چون من میخوام.
درواقع تو جوری برنامه ریزی شدی که بعد از شنیدن سلام بگی سلام.
و من دیگه نمیام بت یاد بدم بعد از اینکه بت سلام کردم بم سلام کن.
میفهمی؟

پس توضیح بده چی گفتم
داش بیشتر و واضح تر بگو

بر فرض
این حرفت میشه همون اراده کن فیکن
آفرین اما اگه با اختیاری که دارم سلام نکنم چی؟ متوجه میشی چی میگم؟
خوب نشد که باز
داش بیشتر بگو

ببین تو اصن سلام کردنو ول کن.

اصن همون بینگ بنگ.
سلام.من خدا هستم.اسم من حسینه.
میخوام یه دنیا توی بعد سوم خلق کنم.
به اراده من یه انفجار ایجاد میشه و چون به اراده من بوده،به طور طبیعی بعد از انبساط،روی برخی از سیارات حیات به وجود میاد و از تک سلولی های متولد شده توی آب ،بعد از مدتی طبق فرگشت و انتخاب طبیعی موجود هوشمندی متولد میشه به اسم انسان.


پس دخل این قضیه،من انسان رو با خاک رس درست نکردم.
و توضیحات دیگه درواقع نمونه اسطوره ایی قضیه است.