گفتگو آزاد | نُسخه [461]

[DarkLight]

ازشون متنفرم
خاله م با بچه های نق نقو ی کمبود محبتی های اعصاب خوردکن اومده
هر وقت دلش میخواد میاد تو
کلا وقتی که درس زیاد دارم میان
هر وقت اینا میان تا چند روز درسای عقب مونده رو دارم میخونم

فک کنم همه یه خاله بچه های رو مخ دارن.
نه من انقدر بد اخلاقم که کلا سمتم نمیان خودشون نیدونم بخوان اذیت کنن تیکه بزرگشون گوششونه

دختر بچه ها معمولا یکم لوسن
ولی این یه جور دیگه لوسه الکی صداشو تیز میکنه جیغ میزنه
مامانمم بخاطر حرف زیاد جیغاشو الکی نمیشنوه
دختر داییم کوچیکتره ولی جیغاش اذیتم نمیکنه
چون خود واقعیشه و صداشم الکی تیز نمیکنه
میدونم منم نمیزارم که بیان ولی سروصدا اونقدر هست که نتونم درس بخونم
مجبور شدم پنج ساعتی که اینجان هدفون بزارم تو گوشم
حتی شامم نخوردم مامانم بخاطر اونا متوجه نشد
چایی هم بهم ندادن
تا این حد اون خاله ی دورو و بچه ی جیغ جیغوشو دوس داره