گفتگو آزاد | نسخه 462

[فرنودِ بن گیومرث]

ببین
مدرسه ما دوربین و اینا داشت
بچه هامون میرفتپ جاوی دوربین مسخره بازی در میاوردن
تو کلاسمون چنتا جاسوس هم بود
تا اینکه فهمیدیم اصن جاسوسی نیست و همش الکیه
مگن اینکه یکی با یکی مشکل داشته باشه بره دفتر بگه همه چیو
کلاس که شرو میشد پن شیش نفر گوشی در میاوردن قشنگ فیلم میدیدیم واس خودمون
دبیرا هم متوجه نمیشدن
خیلی حال میداد واقعا ...
نصف عملیاتارو خودم رهبری میکردم

جررررر
ببین ما مدیرا و معاونامون به شدت مذهبی و سخت گیرم
موهاتو بزنی بیرون گیستو میکنن -_-
همیشه از اتوریا و پروفایلاتو تو همه جا چک میکنن(:

---

من شما رو ؟ نفرمایید. ما فکر کردیم مستعدِ صحبت با شما نیستیم.
احوالِ شریف؟

خوب خوب
شما چطوری؟

من هم بد نیستم.
چه خبر ها.

این واقعاً خوب بود.

خوب خودتی

مخم رو زدید.