گفتگو آزاد | نسخه 462

[ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ]

نوادگان من تا اخرین لحظه از خودشون دفاع کردن
ولی من مثل سربازی میمونم که نشانشو انداخته زمین حکم من مرگه
پس چرا میخوای دوست یه احمق مثل من باشی
وقتی همه چیتو میتونی دست به هر کاری بزنی
۱ ساعت دیگه مونده

-_-
آرہ سرباز اینو خوب اومدی
میدونی چرا ب خودت میگی سرباز؟
چون عین سرباز فقط وقتی ک جنگ باشہ ھستی فقط میکشی و دنبال ترفیع و تشویقی با کارات آخہ چرا؟
چرا مامور امنیت ن؟ چون مقام ندارہ و ناشناختس در صورتی ک دہ برابر ی سرباز ارزش دارہ؟ چون صلح رو دوست نداری
پرھام جان =) مردم کشورم برام عزیزن اونا از مان
ما انسانیم چرا نباید دوست داشتہ باشم؟
میدونی مشکلت کجاس؟

---

تو از دل ادما خبر نداری(:
به این ک خوشبختی چیه؟
شاید فبلا دلیل و برهان میوردم اما الان نه زندگی هم پر خوشبختیه هم بدبختی اما مردم فقط بدبختیا رو میبینن چون اینروزا پررنگ تره(:
اما به یه خوشبختی هر چندکوچیکم راضیم(:

کجاا؟
طرف اول ببینه خودش پخی شده ک ب خودش جرات میده زر بزنه (:

---

مرسییی*-*
همچنین تو

حرف خودمو بم برنگردون
درستہ اما ی سوال خوشبختی چیہ و خوشبخت کیہ؟
آخہ حرفات تناقض میزنہ

قبرستون ھار ھار ھار
باشہ چی بگم والا؟

عع من کی برگردوندم؟
اینو خودت به مرور زمان میفهمی^^
هیم(:

نمکدون شوره زار._.
نمیدونم والا