13-09-2022، 12:59
![گفتگو آزاد | نُسخه [465]](http://dl.akskhor.ir/uploads1/-63.jpg)
امپراتوری روم با ایرانیان جنگید 7000 ایرانی توسط رومیان اسیر شدند و برده سربازان شدند. اسقف (کشیش ارشد) آکاکی تصمیم گرفت آنها را بازخرید کند و به کشیشان گفت: << خدا یک روح است. او نه می خورد و نه می نوشد. او نیازی به ظرف و کاسه ندارد. مردم همچنین تعداد زیادی ظروف طلا و نقره را به کلیسا اهدا کردند. حالا بهتر است آنها را بفروشید و با این پول ایرانیان اسیر را از سربازان بخرید. آکاکی ظروف را ذوب کرد و به سکههای طلا تبدیل کرد، اسیران ایرانی را از دست سربازان رومی نجات داد، به آنها غذا داد و برای راه خانه به آنها پول داد. جنگ در آنجا تمام شد. زاهد مهم ترین و مقدس ترین چیز را در زندگی خود برمی گزیند و هر چیز دیگری را به این مقدس خود ربط می دهد. زندگی او کامل می شود: همه چیز برای چیز اصلی.