10-09-2023، 0:11
(09-09-2023، 17:24)Đęąđ.ğïřł نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
(09-09-2023، 0:35)Ɗєя_Mσηɗ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.حرفات کاملا درسته ولی میدونی چیه
با بخش اول حرفت موافقم سهند.
اما در مورد نگرانی، باید "به اندازه" باشه. اگر از حد تعادلش خارج بشه، تبدیل به اورثینکی میشه که مثل طنابی دست و پات رو گره میزنه و اجازه انجام هرکاری رو ازت سلب میکنه. دوراندیشی بسیار کار پسندیده ایه اما اگر به اندازه باشه. همونطور که نباید بیش از حد در گذشته غرق شد و صرفاً باید ازش درس گرفت برای تجربه های بهتر در آینده.
اتفاقاتی که در آینده پیش میان به ۲ بخش تقسیم میشن؛ بخشی که ما الان میتونیم براشون تلاش کنیم و توی آینده نتیجهاش رو ببینیم؛ بخش دوم هم اتفاقاتی که عملاً از عهده ما خارج هستن. انسان نمیتونه همه احتمالات در بخش دوم رو در نظر بگیره و پیشبینی کنه. چرا که بیشمار احتمالاتی وجود داره که بهوجود اومدن یا از بین رفتنشون دست ما نبوده ! و وقتی به چیزی فکر کنی که انتها نداره، افکاری سراغت میان که انتها ندارن. این باعث میشه کمکم گرفتار چرخه اورثینک و بعد از اون، افسردگی بشی. از طرف دیگه، اگه احتمالی اتفاق بیفته که تو درنظر نگرفته بودی، خودت رو مقصر میدونی بابتش که چرا نتونستی از قبل در نظر بگیریش و این در طول زمان باعث ایجاد احساس نفرت از خودت میشه؛ چرا که در تصمیمگیری هات هرگز عوامل بیرونی و مسائلی که خارج از توان توعه درنظر گرفته نشده.
استرس مخرب عملاً توانایی زندگی عادی رو از یک انسان عادی، میگیره. چه رسد به دوراندیشی و درست فکر کردنش. خودت وقتی درونت ناآروم و سرشار از هیجانه میتونی تصمیمگیری بهتری داشته باشی یا وقتی که آرومی سهند؟
*مرسی که تجربهات رو به اشتراک گذاشتی.
اون قسمتی که دست توعه نگران کننده نیست چون خودت میتونی هندلش کنی
بخشی که دست تو نیست ترسناکه
مثلا پدریو فرض کن که بچش مریض سختی داره و باید دارو پیدا کنه
بخشی که بر عهده پدره هست تهیه پوله و قسمتی ک دستش نیس اینه ایا دارو تو بازار هست یا ن!
پسریو تصور کن میخواد ازدواج کنه بخشی که برعهده پسره کار و کسب درامده چیزی که دستش نیست ثبات اقتصادیه جامعس
و هزارتا مثال دیگه
قسمت دوم انقدر تاثیرش زیاده ک فقدانش باعث بیهوده شدن قسمت اول میشه
نمیتونی به این ادما بگی نه نگران نباش
نگرانی انتخاب نیست
فرمایش شما متین.
سوال من اینه: با نگرانی بیش از حد، میتونیم کنترل اموری که خارج از توانایی های ماست رو برعهده بگیریم؟ یا هرچقدر بیشتر نگران اون بخش که برعهدهی ما نیست باشیم، انقدر بیشتر قراره بر روی اون بخش احاطه داشته باشیم؟
لکن پیامد نگرانی بیش از حد، ترسناک تر از همهی ایناست. این حجم از نگرانی طولانی مدت، اضطراب رو برای فرد به ارمغان میاره. رد پای اضطراب در روزمرگی های فرد و تصمیم گیری هاش پررنگ میشه؛ کمکم توانایی تصمیمگیری منطقی از اون فرد سلب میشه. چون عملاً نمیتونه درست فکر کنه و کار درست رو انجام بده. لذا همیشه داره به بخشی فکر میکنه که برعهدهاش نیست. این باعث میشه گرفتار چرخه ای بشه که در نهایت بگه: "من هرچقدر هم تلاش کنم، باز اون بخشی که برعهده من نیست، قراره من رو شکست بده. توی اون بخش هرچیزی ممکنه پیش بیاد و من نمیتونم باهاش مقابله کنم."
و همین جمله، میشه فرش قرمزی که برای ورود به افسردگیِ فرد پهن شده.
همینجاست که دیگه اون انسان به خاطر بخشی که عهدهدارش نیست، از اون بخشِ فعالیت که توانایی و مسئولیتش با خودشه هم میگذره. دیگه دست از کار و تلاش میکشه چون معتقده فقدان بخش دوم، قراره ارزش زحمات و کار من رو هم از بین ببره. پس نیازی نیست که من برای زندگی تلاشی بکنم. و اینطوری، اون آینده ی رنگی رنگی که نقل شد نیاز به پیش زمینه ای از جنس نگرانی داره، تباه میشه.
"نگرانی انتخاب نیست" کاملاً درسته. ایجاد میشه اما انسان باید انقدری اراده و توانایی داشته باشه که بتونه کنترلش کنه. مسئله هم سر همین قسمت از موضوعه. اینکه نگرانیمون رو کنترل کنیم تا بیش از حد نشه و بخواد فلجمون کنه و جلوی انجام هرکاری رو ازمون بگیره. نگرانی هست؛ از بین رفتنی هم نیست؛ کم شدنیه صرفاً. و با کم کردنش کیفیت زندگی خودمون بهبود بخشیده میشه. اگه بخوایم کیفیت زندگی رو افزایش بدیم، باید توانایی کنترل کردن چیزهایی به مثابهی موردی که ذکر شد، داشته باشیم. اگه نه هم که ... .