خال خیال
تمام زیبایی و سحر انگیزی شعر به تشبیه و استعاره است عناصر دیگر مثل مشتی النگو و انگشتر و گوشواره است.
تشبیه چیست؟
محصول دوران کودکی و سادگی انسان و استعاره؟
نشانه درهم بودن روح و روان؟
استعاره
جواهر اصلی خیال است
اصلا" شعر یعنی خیال
بقیه چیزها فقط خط و خال است....
انسان میخواهد به کمک شعر...
زندگی را تبدیل کند به خیال فقط فرقش این است که بعضی ادم ها با خال خیال حال میکنند
و بعضی ها با خیال خال.
بدون استعاره
درخت ها تکه ای چوب بیش نیستند اما با کمک استعاره میتوانند حرف بزنند و حتی به نماز بایستند.
شعر ناب
معدنی است از الماس استعاره
مروارید تشبیه
و یاقوت سیاه ایهام
نه.اصلا" شعر یعنی استعاره
والسلام!!!
نمونه ای از شعر بی استعاره و تشبیه:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد خیره سری را
بری دار ز افعال چرخ برین را
نشاید ز دانش بری را
ناصر خسرو
نمونه ای از شعر تشبیهی:
مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لا.بل چراغ تابان بود
سفید سیم رده بود و در و مرجان بود
ستاره ی سحری بود قطرهی باران بود...
رودکی
نمونه ای از جادوی استعاره از استاد استعاره:
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند؟
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج.گوش به من نمیکند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
حافظ
تمام زیبایی و سحر انگیزی شعر به تشبیه و استعاره است عناصر دیگر مثل مشتی النگو و انگشتر و گوشواره است.
تشبیه چیست؟
محصول دوران کودکی و سادگی انسان و استعاره؟
نشانه درهم بودن روح و روان؟
استعاره
جواهر اصلی خیال است
اصلا" شعر یعنی خیال
بقیه چیزها فقط خط و خال است....
انسان میخواهد به کمک شعر...
زندگی را تبدیل کند به خیال فقط فرقش این است که بعضی ادم ها با خال خیال حال میکنند
و بعضی ها با خیال خال.
بدون استعاره
درخت ها تکه ای چوب بیش نیستند اما با کمک استعاره میتوانند حرف بزنند و حتی به نماز بایستند.
شعر ناب
معدنی است از الماس استعاره
مروارید تشبیه
و یاقوت سیاه ایهام
نه.اصلا" شعر یعنی استعاره
والسلام!!!
نمونه ای از شعر بی استعاره و تشبیه:
نکوهش مکن چرخ نیلوفری را
برون کن ز سر باد خیره سری را
بری دار ز افعال چرخ برین را
نشاید ز دانش بری را
ناصر خسرو
نمونه ای از شعر تشبیهی:
مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود
نبود دندان لا.بل چراغ تابان بود
سفید سیم رده بود و در و مرجان بود
ستاره ی سحری بود قطرهی باران بود...
رودکی
نمونه ای از جادوی استعاره از استاد استعاره:
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند؟
دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس
گفت که این سیاه کج.گوش به من نمیکند
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او
زان سفر دراز خود عزم وطن نمیکند
حافظ