12-01-2013، 18:51
بعد کوچه پس کوچه ها رو داشتن میشگتن که سوار تاکسی شدیم الفراررررر.
بعد گوشیه دوستم جاموند تو ماشین .باهزار بدبختی یارو رو پیدا کردیم. گوشی رو گرفتیم. بعد رفتیم خونه همون.
پایین اومدیم دوغ بود بالا رفتیم ماست بود قصه ی من راست بود بخدا.
من هنگم.شاید اخر شب بیام.بابای.
نازی خانوم خوب نیست انقدر با من بد باشی مگه چیکارت کردم
بعد گوشیه دوستم جاموند تو ماشین .باهزار بدبختی یارو رو پیدا کردیم. گوشی رو گرفتیم. بعد رفتیم خونه همون.
پایین اومدیم دوغ بود بالا رفتیم ماست بود قصه ی من راست بود بخدا.
من هنگم.شاید اخر شب بیام.بابای.
نازی خانوم خوب نیست انقدر با من بد باشی مگه چیکارت کردم
