22-02-2013، 0:05
تو سپیدی من سیاه ام
خسته ای گم کرده راه ام
تو هر کجا در پناهی
من به دنیا بی پناه ام.....
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیذام
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپید ام
نه قراری
نه دیاری
که بر آن رو بزارم
به چه شوقی
به چه ذوقی
به دلداین درد بسپارم
چه امیدی
به سپیدی
تو سپیدی من سیاه ام
خسته ای گم کرده راه ام....
خسته ای گم کرده راه ام
تو هر کجا در پناهی
من به دنیا بی پناه ام.....
تو طلوع هر امیدی
من غروبی نا امیذام
تو سپید و دل سیاهی
من سیاه دل سپید ام
نه قراری
نه دیاری
که بر آن رو بزارم
به چه شوقی
به چه ذوقی
به دلداین درد بسپارم
چه امیدی
به سپیدی
تو سپیدی من سیاه ام
خسته ای گم کرده راه ام....