ناسیونالیسم با نژادپرستی کاملا تفاوت دارد
دلیل همکاری هیتلربا مسلمانهه قزاقها و....................... نابودی دشمنان مشترک یعنی انگلیس وشوروی بود
خودتان میدانید جنگ با لهستان کاری عادلانه بود انگلیس و فرانسه نیز خود به المان اعلام جنگ دادند در مورد قتل مخالفان که شما نباید با ان مخالفتی داشته باشید کشتن 6 میلیون یهودی نیز که منتفی شده واخراج یهودیانی که به اقتصاد و المانها ضرر میرساندن هم کاری عادلانه بود
هیتلر یک مسیحی معتقد بوده و در کودکی هم در کلیسا فعالیت داشته. چندین بار هم با پاپ پیوس دوازدهم و روحانیون مسیحی دیدار کرده.
در برنامه 25 ماده ای حزب نازی و در بند 24 آمده:
ما در خواست میکنیم تمام مذاهب در تمام کشور آزاد باشند. در صورتی که وجود آنها برای کشور خطرناک نبوده و علیه حس معنوی و اخلاقی نژاد آلمانی مبارزه نکند. و نیز حزب طرفدار جدی مسیحیت مثبت است اما خود را موظف به اعتراف مخصوصی نمیداند. حزب با ما یا بدون ما علیه روح مادیگری یهود مبارزه میکند و عقیده دارد که ملت از طریق مصالح عمومی قبل از مصالح فردی به یک ایمنی و سلامت دائمی می رسد.
در این عکس هیتلر در حال گوش دادن به سرودی مذهبی در اتریش هست.
اما در مورد ادیان دیگر مثل یهودیت ، اسلام ، مزدیسنا (زرتشتی) و بودا گرایی. بنظر من هیتلر تنها با یهودیان تلمودیک و یهودیان نوع بد مشکل داشته و به یهودیانی واقعی و معتقد احترام میگذاشته.
یکی از دوستان یهودی هیتلر هم امیل موریس بود که در اس اس مقام داشت.
اما در مورد اسلام ، هیتلر و بعضی از رهبران نازی مثل هاینریش هیملر به این دین علاقه داشتند. هیتلر یک بار هم با حاج محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت المقدس در سال 1941 دیدار داشته. هیتلر طرفدار فلسطینی ها بوده ودر یکی از سخنرانی هاش از فلسطینی ها طرفداری و حمایت کرده.
این هم سربازان مسلمان وافن اس اس در حال نماز خواندن
در مورد مزدیسنا ، شاید بشه گفت بیشترین اطلاعاتی که در مورد این دین (بعد از حمله اعراب) جمع آوری شد در دوران رایش سوم و توسط محققان آلمانی بود. کتاب های آلمانی زیادی هم در مورد این دین وجود داره.
در مورد بودا گرایی یا بودیسم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر ذکر شده: بین ادیان شرقی، هیتلر رهبران مذهبی چون «کنفسیوس، بودا، و محمد» را چون فراهم آورندگان «تغذیه روحی» توصیف می کرد.
در واکنش نسبت به بیخدایی هم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر آمده:
در یک سخنرانی در اشتوتگارت در فوریه ۱۹۳۳ او گفت: «امروز آنها می گویند مسیحیت در خطر است، این که ایمان کاتولیک تهدید می شود. پاسخ من به آنها این است: برای زمان حاضر، مسیحیان و نه بیخدایان بینالمللی در صف اول آلمان ایستاده اند. من تنها در مرود مسیحیت حرف نمی زنم؛ من اعتراف می کنم که من هرگز خودم را با احزابی که هدف شان نابودی مسیحیت است متحد نمی کنم. چهارده سال آنها دست در دست بیخدایی بوده اند. هیچگاه صدمه ای بزرگتر از آن سالهایی که احزاب مسیحی در کنار آنهایی قرار گرفتند که موجودیت حتمی خداوند را انکار می کردند، به مسیحیت وارد نشد. سراسر حیات فرهنگی آلمان طی این دوره خرد و آلوده شد. این باید وظیفه ما باشد که همه این مظاهر انحطاط در ادبیات، مدارس، و روزنامهها - یعنی، در سراسر فرهنگ مان را - بسوزانیم تا سمی را طی سالهای که طی این چهارده سال گذشته در همه وجوه زندگی ما را رخنه می کرده است حذف کنیم.»
و پیشوا از سیگار ، مشروب و روابط نامشروع متنفر بود. ولی رهبران اصلی متفقین (روزولت ، چرچیل و استالین) به هر سه این ها علاقه داشتند.
پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول در حالی که آلمانی ها به طور کامل شکست نخورده بودند و متفقین حتی چند کیلومتر در خاک آلمان پیشروی نکرده بودند با فرار قیصر ویلهلم به هلند و درخواست صلح دولتمردان جدید آلمان جنگ به پایان رسید اما متفقین با آلمان مثل یک کشور کاملا شکست خورده و حتی بدتر رفتار کردند
کنفرانس صلح ورسای که از آن با عنوان "دیکته ورسای" یاد می شود یک پیکمان کاملا یک طرفه بود و شرایط سختی را به آلمان تحمیل کرد از جمله این شرایط:
1.تمامی کشتی های جنگی و تجاری آلمان به انگلستان و فرانسه داده شود
2.آلمان با هزینه خود برای متفقین کشتی بسازد
3.آلمان باید از تمامی دارایی های خود در سایر کشور ها چشم بپوشد
4.آلمان باید 5000 موتور قطار و 150 هزار اتومبیل برای متفقین تولید کند
5.آلمان باید به مدت 10 سال مقادیر زیادی زغال سنگ به فرانسه-ایتالیا و بلژیک بپردازد
6.متفقین تا 5 سال بر واردات و صادرات آلمان نظارت داشته باشند
7.رود های الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بین المللی اعلام شود
8.علاوه بر این ها آلمان باید 6 میلیارد و 600 میلیون لیره استرلینگ به صورت نقدی غرامت به متفقین بپردازد
9.ناحیه زغال سنگ خیز سار به مدت 15 سال به فرانسه واگذار شود
10.آلمان می بایست ارتش خود را به یکصد هزار نفر آن هم بدون تانک-سلاح سنگین و خودرو های زرهی کاهش دهد
11.آلمان از حق داشتن زیر دریایی و سرباز گیری محروم می شود
12.آلمان از داشتن نیروی هوایی محروم و نیروی دریایی آن هم به 6 فروند کشتی جنگی و تعدادی رزمناو و اژدر محدود می گردد
توجه داشته باشید که ملت آلمان به طور کامل شکست نخورده بودند و اتفاقا از روحیه شدید ناسیونالیستی نیز برخوردارند و تحقیر آلمان تا این حد برایشان غیر قابل تحمل بود
این تحقیر تا جایی رسید که نوشته اند:"نمایندگان آلمان را همچون جنایتکاران مجرم به داخل سالن امضای پیمان اسکورت کردند
با وجود این قرارداد آلمان 55 درصد از منابع سنگ آهن
45 درصد از منابع زغال سنگ
75 درصد از منابع روی
و 57 درصد از منابع سرب خود را از دست داد
اما مسئله بعدی چگونگی پرداخت غرامات بود که در این مورد بین متفقین اختلاف وجود داشت
ولی مشکل اینجا بود که متفقین به یکدیگر شدیدا بدهکار بودند و مبالغ هنگفتی به امریکا بدهکار بودند ولی توانایی پرداخت آن را نداشتند از این رو به آلمان فشار می آوردند اما صنایع آلمان ویران و منابع آن غارت و نیروی کار آن از بین رفته بود و سیاست تضعیف آلمان از طرف انگلستان و فرانسه نیز بر این امر دامن می زد
تا جایی که در نوامبر 1921 آلمان دچار ورشکستگی شد و ارزش پول رسمی آلمان از یک بیستم لیره به یک هزارم لیره سقوط کرد(20/1به 1000/1)
در منابعی نیز نوشته شده است ارزش پول آلمان 750 تریلیون بار سقوط کرد و عملا پول آلمان هیچ ارزشی نداشت بنابراین نتوانست قسط دوم غرامات را بپردازد و در این شرایط فرانسه و بلژیک ناجوانمردانه و بر طبق پیمان ورسای ناحیه صنعتی روهر را اشغال کردند اما کارگران آلمانی آنجا حاضر به همکاری با دشمنان نشده و دست از کار کشیدند
با این شرایط اقتصادی مشکل سقوط ارزش بازار وال استریت امریکا به وجود آمد و امریکا نیز به جرگه کشورهای دارای شرایط بد اقتصادی پیوست
وضعیت اقتصادی این کشور ها به طوری بود که به اصطلاح عامیانه "کاسه گدایی به دست گرفتن" رسیده بودند و بد تر از همه سکه اندوزی یهودیان در آلمان بود که با این شرایط اقتصادی به ربا خواری روی آورده بودند و با مکیدن خون ملت آلمان به یهودیانی که زمینه را برای ایجاد دولت یهودی مساعد می کردند کمک می کردند
تعداد بیکاران آلمان به 6 میلیون نفر رسید
E.M.Carry می نویسد:" زمستان 1931 و 1932 شاید تاریک ترین دوران پس از 1918 باشد" (منظور او از زمستان اشاره به شرایط بد اقتصادی و سیاسی بود)
وضعیت آلمان بد تر از دیگر کشورها بود هیچ کدام از صدراعظم ها و رئیس جمهور هایی که پس از 1918 به قدرت رسیده بودند نتوانسته بودند شرایط را تغییر دهند و در این شرایط حزب نازی با دادن وعده های اقتصادی به قدرت رسید و بلافاصله پس از رسیدن به قدرت گام به گام از زیر بار پیمان ورسای شانه خالی کرد
به دنبال آزادی از پیمان ورسای و پس گرفتن ناحیه سار طی یک همه پرسی آلمان به سرعت به سمت پیشرفت صنعتی حرکت کرد
هیتلر با شعار "یک ملت یک رایش یک پیشوا" به قدرت رسید و قول به مردم داد تا همه مردم آلمان را زیر یک پرچم جمع کند
او این کارها را با روشهای دیپلماتیک انجام داد اما گام آخر یعنی پروس شرقی باقی مانده بود:
[تصویر: Danzig1.jpg]
المان نخست طی یک درخواست دیپلماتیک از لهستان خواست تا اجازه دهد آلمان دو اتوبان (یک اتوبان دو بانده) و یک خط آهن از خاک لهستان میان ایالت پروس شرقی و خاک اصلی بکشد ولی لهستانی ها که فکر تصرف ایالت پروس شرقی را داشتند با رد این خواسته به آزار و قتل عام آلمانی های ساکن لهستان پرداختند و در مقابل این آلمانی ها از دولت آلمان نازی درخواست کمک کردند
نمونه یک فرد کشته شده به دست لهستانی ها:
[تصویر: 1.jpg]
(عکسهای دیگری نیز در اختیار است ولی آنان وضعیت خیییییییلی فجیع تری دارند)
هدف لهستان از این حملات این بود که آلمان به لهستان حمله کند و به خیال خود که آلمان قدرت چندانی ندارد به سرعت مغلوب شده و سرانجام پروس شرقی به تصرف لهستان در آید و این برخلاف پیمان عدم تجاوز بیست ساله ای بود که در سال 1933 با لهستان امضا شده بود
تانکهای لهستان در حال حرکت به سمت آلمان:
[تصویر: 15.jpg]
با تدبیر هیتلر بلافاصله پیمان عدم تجاوزی با شوروی امضا شد تا غربی ها چنین تصور کنند که شوروی با آلمان همدست است هدف از این عمل این بود که غربی ها دست به سلاح نبرند ولی غربی ها به آلمان اعلام جنگ دادند و حملات مختصری به خط دفاع زیگفرید آلمان انجام دادند اما شکست خوردند سرانجام آلمان برای پایان دادن به درگیری ها درخو ست صلح کرد که با رد غربی ها مواجه شد پس آلمان به فرانسه حمله برده و آنجا را تصرف کرد تا شاید درخواست قبول شود ولی نشد
نویسنده در جستجوی حقیقت خودمون(فکر کنم فریدم بود)
دلیل همکاری هیتلربا مسلمانهه قزاقها و....................... نابودی دشمنان مشترک یعنی انگلیس وشوروی بود
خودتان میدانید جنگ با لهستان کاری عادلانه بود انگلیس و فرانسه نیز خود به المان اعلام جنگ دادند در مورد قتل مخالفان که شما نباید با ان مخالفتی داشته باشید کشتن 6 میلیون یهودی نیز که منتفی شده واخراج یهودیانی که به اقتصاد و المانها ضرر میرساندن هم کاری عادلانه بود
هیتلر یک مسیحی معتقد بوده و در کودکی هم در کلیسا فعالیت داشته. چندین بار هم با پاپ پیوس دوازدهم و روحانیون مسیحی دیدار کرده.
در برنامه 25 ماده ای حزب نازی و در بند 24 آمده:
ما در خواست میکنیم تمام مذاهب در تمام کشور آزاد باشند. در صورتی که وجود آنها برای کشور خطرناک نبوده و علیه حس معنوی و اخلاقی نژاد آلمانی مبارزه نکند. و نیز حزب طرفدار جدی مسیحیت مثبت است اما خود را موظف به اعتراف مخصوصی نمیداند. حزب با ما یا بدون ما علیه روح مادیگری یهود مبارزه میکند و عقیده دارد که ملت از طریق مصالح عمومی قبل از مصالح فردی به یک ایمنی و سلامت دائمی می رسد.
در این عکس هیتلر در حال گوش دادن به سرودی مذهبی در اتریش هست.
اما در مورد ادیان دیگر مثل یهودیت ، اسلام ، مزدیسنا (زرتشتی) و بودا گرایی. بنظر من هیتلر تنها با یهودیان تلمودیک و یهودیان نوع بد مشکل داشته و به یهودیانی واقعی و معتقد احترام میگذاشته.
یکی از دوستان یهودی هیتلر هم امیل موریس بود که در اس اس مقام داشت.
اما در مورد اسلام ، هیتلر و بعضی از رهبران نازی مثل هاینریش هیملر به این دین علاقه داشتند. هیتلر یک بار هم با حاج محمد امین الحسینی مفتی اعظم بیت المقدس در سال 1941 دیدار داشته. هیتلر طرفدار فلسطینی ها بوده ودر یکی از سخنرانی هاش از فلسطینی ها طرفداری و حمایت کرده.
این هم سربازان مسلمان وافن اس اس در حال نماز خواندن
در مورد مزدیسنا ، شاید بشه گفت بیشترین اطلاعاتی که در مورد این دین (بعد از حمله اعراب) جمع آوری شد در دوران رایش سوم و توسط محققان آلمانی بود. کتاب های آلمانی زیادی هم در مورد این دین وجود داره.
در مورد بودا گرایی یا بودیسم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر ذکر شده: بین ادیان شرقی، هیتلر رهبران مذهبی چون «کنفسیوس، بودا، و محمد» را چون فراهم آورندگان «تغذیه روحی» توصیف می کرد.
در واکنش نسبت به بیخدایی هم این جمله در ویکی پدیا از هیتلر آمده:
در یک سخنرانی در اشتوتگارت در فوریه ۱۹۳۳ او گفت: «امروز آنها می گویند مسیحیت در خطر است، این که ایمان کاتولیک تهدید می شود. پاسخ من به آنها این است: برای زمان حاضر، مسیحیان و نه بیخدایان بینالمللی در صف اول آلمان ایستاده اند. من تنها در مرود مسیحیت حرف نمی زنم؛ من اعتراف می کنم که من هرگز خودم را با احزابی که هدف شان نابودی مسیحیت است متحد نمی کنم. چهارده سال آنها دست در دست بیخدایی بوده اند. هیچگاه صدمه ای بزرگتر از آن سالهایی که احزاب مسیحی در کنار آنهایی قرار گرفتند که موجودیت حتمی خداوند را انکار می کردند، به مسیحیت وارد نشد. سراسر حیات فرهنگی آلمان طی این دوره خرد و آلوده شد. این باید وظیفه ما باشد که همه این مظاهر انحطاط در ادبیات، مدارس، و روزنامهها - یعنی، در سراسر فرهنگ مان را - بسوزانیم تا سمی را طی سالهای که طی این چهارده سال گذشته در همه وجوه زندگی ما را رخنه می کرده است حذف کنیم.»
و پیشوا از سیگار ، مشروب و روابط نامشروع متنفر بود. ولی رهبران اصلی متفقین (روزولت ، چرچیل و استالین) به هر سه این ها علاقه داشتند.
پس از شکست آلمان در جنگ جهانی اول در حالی که آلمانی ها به طور کامل شکست نخورده بودند و متفقین حتی چند کیلومتر در خاک آلمان پیشروی نکرده بودند با فرار قیصر ویلهلم به هلند و درخواست صلح دولتمردان جدید آلمان جنگ به پایان رسید اما متفقین با آلمان مثل یک کشور کاملا شکست خورده و حتی بدتر رفتار کردند
کنفرانس صلح ورسای که از آن با عنوان "دیکته ورسای" یاد می شود یک پیکمان کاملا یک طرفه بود و شرایط سختی را به آلمان تحمیل کرد از جمله این شرایط:
1.تمامی کشتی های جنگی و تجاری آلمان به انگلستان و فرانسه داده شود
2.آلمان با هزینه خود برای متفقین کشتی بسازد
3.آلمان باید از تمامی دارایی های خود در سایر کشور ها چشم بپوشد
4.آلمان باید 5000 موتور قطار و 150 هزار اتومبیل برای متفقین تولید کند
5.آلمان باید به مدت 10 سال مقادیر زیادی زغال سنگ به فرانسه-ایتالیا و بلژیک بپردازد
6.متفقین تا 5 سال بر واردات و صادرات آلمان نظارت داشته باشند
7.رود های الب و اودر و همچنین کانال کیل در آلمان بین المللی اعلام شود
8.علاوه بر این ها آلمان باید 6 میلیارد و 600 میلیون لیره استرلینگ به صورت نقدی غرامت به متفقین بپردازد
9.ناحیه زغال سنگ خیز سار به مدت 15 سال به فرانسه واگذار شود
10.آلمان می بایست ارتش خود را به یکصد هزار نفر آن هم بدون تانک-سلاح سنگین و خودرو های زرهی کاهش دهد
11.آلمان از حق داشتن زیر دریایی و سرباز گیری محروم می شود
12.آلمان از داشتن نیروی هوایی محروم و نیروی دریایی آن هم به 6 فروند کشتی جنگی و تعدادی رزمناو و اژدر محدود می گردد
توجه داشته باشید که ملت آلمان به طور کامل شکست نخورده بودند و اتفاقا از روحیه شدید ناسیونالیستی نیز برخوردارند و تحقیر آلمان تا این حد برایشان غیر قابل تحمل بود
این تحقیر تا جایی رسید که نوشته اند:"نمایندگان آلمان را همچون جنایتکاران مجرم به داخل سالن امضای پیمان اسکورت کردند
با وجود این قرارداد آلمان 55 درصد از منابع سنگ آهن
45 درصد از منابع زغال سنگ
75 درصد از منابع روی
و 57 درصد از منابع سرب خود را از دست داد
اما مسئله بعدی چگونگی پرداخت غرامات بود که در این مورد بین متفقین اختلاف وجود داشت
ولی مشکل اینجا بود که متفقین به یکدیگر شدیدا بدهکار بودند و مبالغ هنگفتی به امریکا بدهکار بودند ولی توانایی پرداخت آن را نداشتند از این رو به آلمان فشار می آوردند اما صنایع آلمان ویران و منابع آن غارت و نیروی کار آن از بین رفته بود و سیاست تضعیف آلمان از طرف انگلستان و فرانسه نیز بر این امر دامن می زد
تا جایی که در نوامبر 1921 آلمان دچار ورشکستگی شد و ارزش پول رسمی آلمان از یک بیستم لیره به یک هزارم لیره سقوط کرد(20/1به 1000/1)
در منابعی نیز نوشته شده است ارزش پول آلمان 750 تریلیون بار سقوط کرد و عملا پول آلمان هیچ ارزشی نداشت بنابراین نتوانست قسط دوم غرامات را بپردازد و در این شرایط فرانسه و بلژیک ناجوانمردانه و بر طبق پیمان ورسای ناحیه صنعتی روهر را اشغال کردند اما کارگران آلمانی آنجا حاضر به همکاری با دشمنان نشده و دست از کار کشیدند
با این شرایط اقتصادی مشکل سقوط ارزش بازار وال استریت امریکا به وجود آمد و امریکا نیز به جرگه کشورهای دارای شرایط بد اقتصادی پیوست
وضعیت اقتصادی این کشور ها به طوری بود که به اصطلاح عامیانه "کاسه گدایی به دست گرفتن" رسیده بودند و بد تر از همه سکه اندوزی یهودیان در آلمان بود که با این شرایط اقتصادی به ربا خواری روی آورده بودند و با مکیدن خون ملت آلمان به یهودیانی که زمینه را برای ایجاد دولت یهودی مساعد می کردند کمک می کردند
تعداد بیکاران آلمان به 6 میلیون نفر رسید
E.M.Carry می نویسد:" زمستان 1931 و 1932 شاید تاریک ترین دوران پس از 1918 باشد" (منظور او از زمستان اشاره به شرایط بد اقتصادی و سیاسی بود)
وضعیت آلمان بد تر از دیگر کشورها بود هیچ کدام از صدراعظم ها و رئیس جمهور هایی که پس از 1918 به قدرت رسیده بودند نتوانسته بودند شرایط را تغییر دهند و در این شرایط حزب نازی با دادن وعده های اقتصادی به قدرت رسید و بلافاصله پس از رسیدن به قدرت گام به گام از زیر بار پیمان ورسای شانه خالی کرد
به دنبال آزادی از پیمان ورسای و پس گرفتن ناحیه سار طی یک همه پرسی آلمان به سرعت به سمت پیشرفت صنعتی حرکت کرد
هیتلر با شعار "یک ملت یک رایش یک پیشوا" به قدرت رسید و قول به مردم داد تا همه مردم آلمان را زیر یک پرچم جمع کند
او این کارها را با روشهای دیپلماتیک انجام داد اما گام آخر یعنی پروس شرقی باقی مانده بود:
[تصویر: Danzig1.jpg]
المان نخست طی یک درخواست دیپلماتیک از لهستان خواست تا اجازه دهد آلمان دو اتوبان (یک اتوبان دو بانده) و یک خط آهن از خاک لهستان میان ایالت پروس شرقی و خاک اصلی بکشد ولی لهستانی ها که فکر تصرف ایالت پروس شرقی را داشتند با رد این خواسته به آزار و قتل عام آلمانی های ساکن لهستان پرداختند و در مقابل این آلمانی ها از دولت آلمان نازی درخواست کمک کردند
نمونه یک فرد کشته شده به دست لهستانی ها:
[تصویر: 1.jpg]
(عکسهای دیگری نیز در اختیار است ولی آنان وضعیت خیییییییلی فجیع تری دارند)
هدف لهستان از این حملات این بود که آلمان به لهستان حمله کند و به خیال خود که آلمان قدرت چندانی ندارد به سرعت مغلوب شده و سرانجام پروس شرقی به تصرف لهستان در آید و این برخلاف پیمان عدم تجاوز بیست ساله ای بود که در سال 1933 با لهستان امضا شده بود
تانکهای لهستان در حال حرکت به سمت آلمان:
[تصویر: 15.jpg]
با تدبیر هیتلر بلافاصله پیمان عدم تجاوزی با شوروی امضا شد تا غربی ها چنین تصور کنند که شوروی با آلمان همدست است هدف از این عمل این بود که غربی ها دست به سلاح نبرند ولی غربی ها به آلمان اعلام جنگ دادند و حملات مختصری به خط دفاع زیگفرید آلمان انجام دادند اما شکست خوردند سرانجام آلمان برای پایان دادن به درگیری ها درخو ست صلح کرد که با رد غربی ها مواجه شد پس آلمان به فرانسه حمله برده و آنجا را تصرف کرد تا شاید درخواست قبول شود ولی نشد
نویسنده در جستجوی حقیقت خودمون(فکر کنم فریدم بود)