08-03-2013، 22:57
(آخرین ویرایش در این ارسال: 08-03-2013، 23:11، توسط حسین کرمانشاهان.)
یه روز صبح یه مریض به دكتر جراح مراجعه میكنه و از كمر درد شدید شكایت میكنه .
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی كمر درد گرفتی؟
مریض پاسخ میده: «من برای یك كلوپ شبانه كار میكنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم كه یكی با همسرم بوده!!
دربالكن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالكن، ولی كسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه كردم،
یه مرد را دیدم كه میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.»
من یخچال را كه روی بالكن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!
دلیل كمر دردم هم همین بلند كردن یخچاله.
دکتره نسیهتش میکنه که چه چه کاراشتباهی کرده واو
بایداول اززنش بپرسیدواول اورومیزدواززنش آدرس میگرفت وبعدبه سراغه اونمردمی رفت واومیکشت واین کاری که انجام داده فقط باعث قسر دررفتن مردشده
حالاهم بی خیال بشه وبره پی کارش
ومریض ناراحت وباکمردردازمطب بیرون میادومیره پی کارش
مریض بعدی دكتر بهش میگه ... به نظر میرسید كه تصادف بدی با یك ماشین داشته.مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینكه حال شما خیلی بدتره!بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟
مریض پاسخ میده:
«باید بدونید كه من تا حالا بیكار بودم و امروز اولین روز كار جدیدم بود.
ولی من فراموش كرده بودم كه ساعت را كوك كنم و برای همین هم نزدیك بود دیر كنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیكنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!
واین حالا این حال من شده تورخدایه مسکنی چیزی بده آروم بشم
وبعدمیره............
وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه كه حالش از دو مریض قبلی خیلی وخیمتره
.
دكتره در حالی كه شوكه شده بوده دوباره میپرسه «از كدوم جهنمی فرار كردی؟!»
خب، راستش توی یه یخچال بودم كه یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب كرد!ومریض هم میگه که
حالاشما بگید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظرشمامقصرکی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سپاس ازهمه ی دوستان که ماراهمراهی میکنن
دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه : خب، بگو ببینم واسه چی كمر درد گرفتی؟
مریض پاسخ میده: «من برای یك كلوپ شبانه كار میكنم. امروز صبح زودتر به خونه ام رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم! وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم كه یكی با همسرم بوده!!
دربالكن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالكن، ولی كسی را اونجا ندیدم. وقتی پایین را نگاه كردم،
یه مرد را دیدم كه میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.»
من یخچال را كه روی بالكن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!!
دلیل كمر دردم هم همین بلند كردن یخچاله.
دکتره نسیهتش میکنه که چه چه کاراشتباهی کرده واو
بایداول اززنش بپرسیدواول اورومیزدواززنش آدرس میگرفت وبعدبه سراغه اونمردمی رفت واومیکشت واین کاری که انجام داده فقط باعث قسر دررفتن مردشده
حالاهم بی خیال بشه وبره پی کارش
ومریض ناراحت وباکمردردازمطب بیرون میادومیره پی کارش
مریض بعدی دكتر بهش میگه ... به نظر میرسید كه تصادف بدی با یك ماشین داشته.مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینكه حال شما خیلی بدتره!بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟
مریض پاسخ میده:
«باید بدونید كه من تا حالا بیكار بودم و امروز اولین روز كار جدیدم بود.
ولی من فراموش كرده بودم كه ساعت را كوك كنم و برای همین هم نزدیك بود دیر كنم.
من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم،شما باور نمیكنید؛
ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!
واین حالا این حال من شده تورخدایه مسکنی چیزی بده آروم بشم
وبعدمیره............
وقتی مریض سوم میاد به نظر میرسه كه حالش از دو مریض قبلی خیلی وخیمتره
.
دكتره در حالی كه شوكه شده بوده دوباره میپرسه «از كدوم جهنمی فرار كردی؟!»
خب، راستش توی یه یخچال بودم كه یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب كرد!ومریض هم میگه که
حالاشما بگید!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به نظرشمامقصرکی بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سپاس ازهمه ی دوستان که ماراهمراهی میکنن