12-03-2013، 17:54
[quote='black swan' pid='545723' dateline='1362585259']
یکی از لذتبخش ترین لحظه های زندگی زمانیه که یکی دوتا عطسه از ته دل میکنی.
یعنی اصلا انگار ری استارت میشی!
قديما عشق اتوبوسي بود !
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، لامصب اون پياده ميشد!!
تو عين اوسكلا ميموندي تو كف !!!
یکی از فانتزیهام اینه یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره
بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ زنده می خوامش !
یکی از فانتزیام اینه که :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
... پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار ناپدیدشم.
خانمهای عزيزی كه توی ماشين كنار شوهر يا دوست پسرتون نشستيد يكهو می بينيد يه دختر جيگر صاف برگشت تو ماشين شما و شوهرتونو نگاه كرد، اون موقع به دختره دری وری نگيد، مطمئن باشيد شوهرتون واسش چراغ زده!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
بعلـــــــــــــــــــــه ... آقایون انکار نکنین با دمپایی ابری خیس می زنم تو دهنتونااااااااا
عای خانومای که میرید اتلیه عکسای خوجل میگیرید میذارید تو پیجتون...
.
اگه راست میگید عکسای دوران راهنمایی و دبیرستانتونم بذارید یکم بخندیم تورو خدا...
لامصب ابرو داشتن اندازه هدبند،
دربعضی از موارد ریشو سیبیل هم مشاهده شده
ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﻣﺎمانم ﺑﻬﻢ ﺷﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﺸﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺑﻴﺎﺩ ﻧﺼﻴﺤﺘﻢ ﻛﻨﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻧﻤﺎﺯﺷﻮ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭﺷﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﭘﻴﺸﻢ ﻳﻪ ﺳﻴﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : عزیزم ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺐ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟ گفتم بله دایی گفت ﺩﻳﮕﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﻜﺶ!!! ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ماشا اله آقایون تازگیا خیلی خانوم شدن..تلویزیونو که روشن میکنی
.
.
.
.
،هر شبکه ای میزنی ،یکیشون داره آشپزی یاد میده..
راضیم ازتون.......... ....
)))
يارو نصفه شب مزاحم شده بود!!!!!
برداشتم ميگم بعله؟؟
ميگه خوابيدي؟
ميگم نه اينجا هواروشنه
ميگه:عــــه؟ مگه کوجايي؟؟
گفتم من ايتاليام ...
يارو ترسيد شارژش تموم بشه قطع کرد ديگه زنگ نزد.
دلم براي دوران کودکيم تنگ است زماني که معناي عشق را نمي فهميدم
.
من :|
دهه 70 و 60 :|
عمو پورنگ :|
عمو قناد :|
پرايد 111 که 23ميليون شد امروز :|
پسته ي کيلو 60 هزار تومن :|
دلار :|
:4chs:
حال کردین جدا؟
خیلی باحال بود
اشتباه شد 

یکی از لذتبخش ترین لحظه های زندگی زمانیه که یکی دوتا عطسه از ته دل میکنی.
یعنی اصلا انگار ری استارت میشی!
قديما عشق اتوبوسي بود !
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، لامصب اون پياده ميشد!!
تو عين اوسكلا ميموندي تو كف !!!
یکی از فانتزیهام اینه یه جا که خیلی شلوغه گوشیم زنگ بخوره
بگم : آره ، آره ، حواستون باشه ؛ زنده می خوامش !
یکی از فانتزیام اینه که :
توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب
از اتاق عمل سریع میاد بیرون و
داد میزنه:آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره
من درحالی که لبخندی پرمعنا برلب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم
... پرستار بلندتر و با التماس میگه:آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم
ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار ناپدیدشم.
خانمهای عزيزی كه توی ماشين كنار شوهر يا دوست پسرتون نشستيد يكهو می بينيد يه دختر جيگر صاف برگشت تو ماشين شما و شوهرتونو نگاه كرد، اون موقع به دختره دری وری نگيد، مطمئن باشيد شوهرتون واسش چراغ زده!!!!!!!!!
.
.
.
.
.
.
.
بعلـــــــــــــــــــــه ... آقایون انکار نکنین با دمپایی ابری خیس می زنم تو دهنتونااااااااا
عای خانومای که میرید اتلیه عکسای خوجل میگیرید میذارید تو پیجتون...
.
اگه راست میگید عکسای دوران راهنمایی و دبیرستانتونم بذارید یکم بخندیم تورو خدا...
لامصب ابرو داشتن اندازه هدبند،
دربعضی از موارد ریشو سیبیل هم مشاهده شده
ﻳﻪ ﺑﺎﺭﻡ ﻣﺎمانم ﺑﻬﻢ ﺷﻚ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻣﻲ ﻛﺸﻢ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﺯ ﺩﻩ ﺑﻴﺎﺩ ﻧﺼﻴﺤﺘﻢ ﻛﻨﻪ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﻇﻬﺮ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﻳﻴﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻭﺿﻮ ﮔﺮﻓﺖ ﻧﻤﺎﺯﺷﻮ ﺧﻮﻧﺪ ﻧﺎﻫﺎﺭﺷﻮ ﺧﻮﺭﺩ ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﻛﻲ ﺍﻭﻣﺪ ﺭﻭ ﻣﺒﻞ ﭘﻴﺸﻢ ﻳﻪ ﺳﻴﺐ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﮔﻔﺖ : عزیزم ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺐ ﺭﻭ ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻲ؟ گفتم بله دایی گفت ﺩﻳﮕﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﻧﻜﺶ!!! ﺗﻮ ﻋﻤﺮﻡ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭﯼ ﻗﺎﻧﻊ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ
ماشا اله آقایون تازگیا خیلی خانوم شدن..تلویزیونو که روشن میکنی
.
.
.
.
،هر شبکه ای میزنی ،یکیشون داره آشپزی یاد میده..
راضیم ازتون.......... ....

يارو نصفه شب مزاحم شده بود!!!!!
برداشتم ميگم بعله؟؟
ميگه خوابيدي؟
ميگم نه اينجا هواروشنه
ميگه:عــــه؟ مگه کوجايي؟؟
گفتم من ايتاليام ...
يارو ترسيد شارژش تموم بشه قطع کرد ديگه زنگ نزد.
دلم براي دوران کودکيم تنگ است زماني که معناي عشق را نمي فهميدم
.
من :|
دهه 70 و 60 :|
عمو پورنگ :|
عمو قناد :|
پرايد 111 که 23ميليون شد امروز :|
پسته ي کيلو 60 هزار تومن :|
دلار :|
:4chs:
حال کردین جدا؟

خیلی باحال بود




