امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 2.33
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده

#36
ای کاش هیچ وقت مشروب عشقو نمی خوردم

بچه ها من یه داستان دارم که می خوام براتون تعریف کنم



با یه پسری رفیق شده بودم اسمش امید بود من و امید هم دیگه خیلی دوست داشتیم عاشق هم دیگه بودیم یه روز بهش زنگ زدم گفتم امید می ترسم گفت از چی گفتم از این که نکنه یه روز من اون از روی نفرت باهم تموم کنیم بیا همین الان باهم تموم کنیم اونم قبول کرد موقع مدرسه بود امید زیاد تو فکرم نبود زد تا این که مدرسه ها شروع شد من هروز به خاطرش گریه می کردم بد بختی سیم کارتم مسدود شده بود من یه عطر خریده بودم خیلی خوش بو بود داییم به من گفت اینو بده به من منم گفتم یه شرط داره اون می خواست سیم کارت دو قلو بخره من گفتم یه قولش واسه من هفته ی دیگه من سیمکارتو گرفتم اولین کاری که کردم به امید زنگ زدم ولی فهمیدم خطشو عوض کرده اعصابم خورد شد دلم می خواست بمیرم از اون موقعه به بعد دیگه ندیدمش
پاسخ
 سپاس شده توسط *Nafas*


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: دلنوشته هایی عمیق و تکان دهنده - درسا11 - 14-03-2013، 20:31

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  ☕یک فنحان چای و عاشقانه هایی ناتمام!☕
  متن هایی که شاید حرف دل خیلی از انسان هاست
  عاشقانه هایی از اعماق وجود...-(بخون-نمی ضرری!!!)
Heart جمله هایی عاشقانه
  دل نوشته های عمیق و تکان دهنده بسیار ناب و عاشقانه
  ♣ دلنوشته های من♣(سری دوم)
Heart عاشقانه هایی برای تو...+عکس
  نکته هایی برای عشاق
  دلنوشته های احساسی و عاشقانه جدید
  سری جدید دلنوشته های عاشقانه و دلنشین

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان