14-03-2013، 20:31
ای کاش هیچ وقت مشروب عشقو نمی خوردم
بچه ها من یه داستان دارم که می خوام براتون تعریف کنم
با یه پسری رفیق شده بودم اسمش امید بود من و امید هم دیگه خیلی دوست داشتیم عاشق هم دیگه بودیم یه روز بهش زنگ زدم گفتم امید می ترسم گفت از چی گفتم از این که نکنه یه روز من اون از روی نفرت باهم تموم کنیم بیا همین الان باهم تموم کنیم اونم قبول کرد موقع مدرسه بود امید زیاد تو فکرم نبود زد تا این که مدرسه ها شروع شد من هروز به خاطرش گریه می کردم بد بختی سیم کارتم مسدود شده بود من یه عطر خریده بودم خیلی خوش بو بود داییم به من گفت اینو بده به من منم گفتم یه شرط داره اون می خواست سیم کارت دو قلو بخره من گفتم یه قولش واسه من هفته ی دیگه من سیمکارتو گرفتم اولین کاری که کردم به امید زنگ زدم ولی فهمیدم خطشو عوض کرده اعصابم خورد شد دلم می خواست بمیرم از اون موقعه به بعد دیگه ندیدمش
بچه ها من یه داستان دارم که می خوام براتون تعریف کنم
با یه پسری رفیق شده بودم اسمش امید بود من و امید هم دیگه خیلی دوست داشتیم عاشق هم دیگه بودیم یه روز بهش زنگ زدم گفتم امید می ترسم گفت از چی گفتم از این که نکنه یه روز من اون از روی نفرت باهم تموم کنیم بیا همین الان باهم تموم کنیم اونم قبول کرد موقع مدرسه بود امید زیاد تو فکرم نبود زد تا این که مدرسه ها شروع شد من هروز به خاطرش گریه می کردم بد بختی سیم کارتم مسدود شده بود من یه عطر خریده بودم خیلی خوش بو بود داییم به من گفت اینو بده به من منم گفتم یه شرط داره اون می خواست سیم کارت دو قلو بخره من گفتم یه قولش واسه من هفته ی دیگه من سیمکارتو گرفتم اولین کاری که کردم به امید زنگ زدم ولی فهمیدم خطشو عوض کرده اعصابم خورد شد دلم می خواست بمیرم از اون موقعه به بعد دیگه ندیدمش