امتیاز موضوع:
  • 3 رأی - میانگین امتیازات: 3.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

حکومت محمدرضا پهلوی

#6

وضعيت اقتصادي و سياسي ايران در زمان حكومت محمد رضا شاه بررسي كنيد؟
وضيعت سياسي و اقتصادي ايران در زمان حکومت محمدرضا پهلوي که حدود سي سال را در بر مي گيرد(1357-1320) يکي از دوره هاي حساس تاريخ ايران است که در حد امکان به بررسي مختصر دوران فوق در چهار دوره مي پردازيم.
چهار دوره حکومت محمدرضا پهلوي:
1. از 1320-1325 که ايران تحت اشغال نيروهاي بيگانه قرار داشت( آغاز حکومت محمدرضا)
2. دوره دوم به مدت هفت سال از 1325-1332 که به فرار شاه از ايران و سقوط حکومت مصدق انجاميد.
3. دوره سوم به مدت دو سال از 1332-1334 بازگشت محمدرضا به ايران تا برکناري زاهدي از مقام نخست وزيري.
4. دوره چهارم از 1334 به بعد( که اين دوره نيز با فراز و فرودهايي همراه است) دوره خودکامگي و صعود محمدرضا به اوج قدرت تا 1357 را در بر مي گيرد.
در يک تقسيم بندي کلي مي توان گفت محمدرضا در 14 سال اول حکومت خود هنوز نتوانسته بود قدرت پدرش را کسب کند ولي از 1334 به بعد قريب به مدت بيست و سه سال به تدريج توانست به يک سلطان مطلق العنان تبديل شود.(انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، دکتر منوچهر محمدي، نشر معارف، اول/1380 ص74-73)
دوران چهارگانه فوق به اعتبار قدرت و موقعيت محمدرضا در دستگاه حکومت، جايگاه دول غربي و جنبش هاي سياسي داراي ويژگي هايي است که بدانها اشاره مي گردد.
الف) از سال1320-1332
1. در اين دوره به طور کلي آمريکا و انگلستان مشترکا عمل مي کنند و دولت آمريکا در اجراي برنامه هاي خود در قبال ايران همسو با انگلستان است.
2. دولت محمدرضا ضعيف است و جنبش هاي داخلي و سياسي ايران آن را به طور جدي با چالش مواجه مي سازد.(اخراج تمام خاندان سلطنتي در دوره مصدق از ايران يک نمونه است.)
3. محمدرضا در تلاش دائم براي پديدآوردن الگوي حکومتي پدرش بود که بر چند رکن اساسي، ارتش، ديوان سالاري، و دربار استوار بود.
4. وضعيت اقتصادي در کل جهان از جمله ايران بسيار بد بود، اندک درآمد نفتي که براي دولت وجود داشت در دوره مصدق از بين رفت.
ب) از سال 1332(بصورت مشخص از 1334-1357(ويژگي هاي اين دوره)
1. انگلستان از عرصه سياست ايران رانده شد و جاي آن را آمريکا گرفت.
2. با سرمايه گذاري کمپاني هاي نفتي درآمدهاي نفتي به جيب دولت سرازير مي شد.
3. جنبش هاي سياسي درون ايران بعد از شکست مصدق (مهمترين چهره جنبش ملي) و ايجاد اختلاف ميان او و مهمترين چهره سياسي مذهبي( آيت ا... کاشاني) با رخوت و سستي مواجه شد.
4. وضعيت اقتصادي ايران با توجه به وضعيت تلخ گذشته نويد بخش مي نمود.
5. محمدرضا پهلوي عملا توانست پا جاي پدرش بگذارد و بسوي حکومت مطلق العنان پيش برود.( انقلاب اسلامي، پيشين، ص74)
6. حمايت بدون چون چراي آمريکا از محمدرضا
7. وابستگي ايران به غرب به حداکثر خود مي رسد.
8. درآمدهاي نفتي، تجهيز ارتش ... غرور کاذبي را در محمدرضا ايجاد نمود که باعث شد اين تصور را پيدا کند که همه مردم با برنامه هاي او موافق اند (به تدريج دورشدن از واقعيت هاي جامعه و خواستهاي مردم)
9. اقدامات فرهنگي بطور کلي در تمامي عرصه ها( نشريات، کتب، راديو و تلويزيون، سينماها ...) در تضاد آشکار با هنجارها و ارزشهاي اجتماعي مردم قرار گرفت.( انقلاب اسلامي، چرايي و چگونگي رخداد آن، ص76)
وضعيت سياسي:
وضعيت سياسي ايران در دوره هاي چهارگانه فوق را در قالب دو دوره کلي توضيح مي دهيم.

الف) وضعيت سياسي( دوره اول)
مي توان گفت چهارده سال اول سلطنت محمدرضا از دوره هاي پر از تشنج تاريخ ايران است. در سالهاي نخستين اين دوره شاه ايران اختيار چنداني نداشت و بيشتر نمايندگان مجلس در اثر اعمال نفوذ بيگانگان تعيين مي شد. در اين دوره چند نيروي فعال سياسي وجود داشت.
1. جنبش ملي به رهبري مصدق 2. نيروهاي سياسي مذهبي به رهبري آيت ا... کاشاني و نواب صفوي 3. حزب کمونيست توده که بصورت مستقيم بواسطه شوروي تقويت مي شد.
با توجه به تعهد دول اشغالگر مبني بر تخليه ايران پس از جنگ جهاني، دولت شوروي از اين تعهد سر باز زد زيرا نتوانسته بود امتياز استخراج نفت شمال را بدست آورد، به همين دليل بعد از موافقت با خروج که با تلاش قوام السلطنه و تهديدات غربي ها ميسر شد حزب دموکرات را در آذربايجان به حکومت رساند. پس از حل مسأله آذربايجان سوء قصد نسبت به جان محمدرضا صورت گرفت که انگشت اتهام متوجه حزب توده شد. در نتيجه دولت آن حزب را منحل اعلام نمود.
همزمان با جنبش ملي و روحانيت به رهبري آيت ا... کاشاني به فعاليت وسيعي براي اعاده حقوق مردم ايران از شرکت نفت ايران- انگليس دست زدند.
با انتصاب رزم آرا به نخست وزيري، تلاش هايي براي جلب رضايت انگليس در مسأله نفت صورت گرفت و قراردادي که منفعت انگليس را تضمين نمايد منعقد شد ولي پيش از تصويب مجلس رزم آرا توسط گروه فدائيان اسلام ترور شد. ترور رزم آرا که رئيس ستاد ارتش نيز بود و بسيار قدرتمند بود وحشت زيادي در دل رجال سياسي دولت انداخت.
به زودي طوفان سياسي عظيمي به راه افتاد و قدرت شاه را به لرزه درآورد و او را مجبور ساخت تا پس از تصويب قانون ملي شدن نفت دکتر مصدق را به نخست وزيري انتصاب کند.( انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، پيشين ص74-77، انقلاب اسلامي، چرايي و چگونگي رخداد آن، ص61-64 نشر معارف چاپ سي ام/1382)
پشتيباني گسترده مردمي و روحانيت از مصدق او را به قدرت بلا منازع تبديل نمود بگونه اي که دو سال و اندي حکومت مصدق را مي توان يکي از دوره هاي خفت بار محمدرضا شمرد. او در اين دوره تمامي اختيارات محمدرضا را گرفت از جمله اختيار ارتش و نيروهاي انتظامي، خواهران و برادران و حتي مادر شاه را به خاطر دخالت هاي ناروا در امور دولتي از ايران اخراج نمود از جمله اشرف خواهر دو قلوي محمدرضا که گفته مي شود شديدا روحيه محمدرضا را تضعيف نمود.( انقلاب اسلامي، زمينه ها و پيامدها، پيشين ص77-79)
علل سقوط مصدق:
با وجود قدرت فوق العاده نخست وزيري مورد علاقه و منتخب مردم( دکتر مصدق) وضعيت ادامه نيافت.
1. دولت مصدق نتوانست با دولت آمريکا و انگليس بر سر مسأله نفت به توافق برسد.
2. تلاش گسترده خانواده شاه مخصوصا اشرف پهلوي در متقاعد کردن سازمانهاي جاسوسي و مقامات غربي مبني بر اينکه ادامه جريان( جنبش ملي و مذهبي) به نفع غرب هم نيست.
3. طرح بهانه کودتاي کمونيست ها در ايران.
4. ايجاد شکاف ميان مليون( مصدق) و ملي مذهبي ها( آيت ا... کاشاني)
اين عوامل باعث شد که سازمان سيا با همکاري سازمان اينتلجنت سرويس انگليس دست به کودتا بزند و حکومت مصدق را به راحتي ساقط کند. شاه که به مدت يک هفته از کشور فراري بود بعد از کودتا و دعوت سپهبد زاهدي دوباره راهي کشور شد و کودتا را به قيام ملي خواند.(رک انقلاب اسلامي، چرايي و چگونگي رخداد آن ص64-65) و بعد از يکسال زاهدي را محترمانه به عنوان سفير به سوئيس تبعيد نمود تا با تعيين افراد صد در صد مطيع به قدرت مطلق دست يابد. دکتر منوچهر اقبال که خود را غلام خانه زاد محمدرضا مي دانست اين مهم را عملي نمود.( همان، ص79)
از اين دوره به بعد 1334 قدرت شاه در تمامي زمينه ها گسترش بيشتري مي يابد.

ب) دوره دوم (1357-1332)
با وجودي كه از 1334 به بعد تمامي تلاش محمد رضا در جهت سلطه بر تمامي اركان قدرت دور مي زند، به اعتبار تأثيرپذيري و وابستگي شديد به آمريكا تحولات ناخواسته اي را نيز مجبور است پديد آورد. در سال 1339 كه در آمريكا حكومت تغيير كرد و جان. اف. كندي به قدرت رسيد، دولت آمريكا سياست ليبراليسم را در پيش گرفت و به ظاهر جان. اف. كندي به دليل متهم بودن محمد رضا به ديكتاتور از او خوشش نمي آيد به همين دليل شاه به علم و اقبال توصيه نمود كه دو حزب به نام (مليون و مردم) به وجود آورند. همچنين محمد رضا، اميني را به نخست وزيري منسوب نمود كه مورد اعتماد آمريكا قلمداد مي شد. ولي اين نگراني كه مبادا اميني موقعيت او را به خطر اندازد باعث شد كه شاه به آمريكا برود، او در مهماني رسمي كندي توانست آنها را متقاعد كند كه دولت آمريكا به جاي اميني با خود شاه طرف باشند. توافق با دولت به اصطلاح ليبرال آمريكا عملا محمدرضا را به مطلق العناني در حكومت رساند. محمدرضا پس از بازگشت از آمريكا هويدا را به نخست وزيري منصوب نمود و نخست وزيري هويدا بيش از 12 سال طول كشيد. در اين دوره (1940) به بعد محمد رضا به يك سري اقداماتي دست زد كه زمينه را براي نطق تاريخي امام و قيام خونين 15 خرداد 42 فراهم نمود و عملا تمامي جامعه ايران را رو در روي حكومت قرارداد و زمينه سقوط سلطنت پهلوي را در سال هاي بعد فراهم نمود. به چند نمونه از اقدامات محمد رضا اشاره مي گردد.
1. انقلاب سفيد 2. تغيير تاريخ به تاريخ شاهنشاهي 3. جشن هاي دو هزار و پانصد ساله (كه گفته مي شود تمامي امكانات آن را از پاريس آورده بودند) 4. سركوب شديد نيروهاي سياسي معترض و معارض دولت. اين دوره دوره مطلق العناني محمد رضا پهلوي بود. و اگر دولت با چالشي مواجه بود اعتراض هاي مردمي بود، ديگر كسي در سطح اركان قدرت مزاحم شاه نبود و غربي ها هم او را ژاندارم منطقه مي دانستند.
نيروهاي معارض نيز هيچ گونه حقي در عمل در فعاليت هاي سياسي نداشتند.(1) به همين دليل فعاليت هاي سياسي به فعاليت هاي نظامي و چريكي تغيير جهت مي دهد.
وضعيت اقتصادي: (به طور كلي)
مي توان گفت از يك نظر وضعيت اقتصادي ايران در اين دوره نسبتا خوب بود، اگر از زبان آمار و ارقام نگاه كنيم درآمد نفتي از سه ميليارد دلار در سال 1332 به 53 ميليارد دلار در سال 1356 رسيد و درآمد سرانه 11514 دلار با اين وجود در جامعه ايراني در بخش هاي فقير جامعه، فقر هر روز بيشتر و شكاف طبقاتي عميق تر مي شد كه اين امر دلايلي دارد:
1. عدم توزيع منصفانه باعث رشد اقتصادي يك طبقه خاص وابسته به حكومت مي شد.
2. عمده مقاطعه كاري هاي پر سود، طرح هاي پرمنفعت دولتي ... مال مقامات حكومتي بود.
بر اساس يك برآورد تنها در فاصله 1352-1355 حق كميسيون مقام هاي دولتي از يك ميليارد دلار فراتر رفت(2) اين نوع توزيع ثروت بخشي از جامعه ايراني كه شالوده حكومت شاه را تشكيل مي دادند (اعضاي دربار، ارتش، ساواك، و بلندپايگان ديوان سالاري) و مورد اعتماد شخص شاه بودند تعلق مي گرفت.(همان، ص 464).
3. حدود چهل درصد از بودجه كشور به ارتش اختصاص داده مي شد كه تعداد نيروها و پرسنل آن هر روز بيشتر و بيشتر مي شد و در سال هاي آخر به 413 هزار نفر رسيده بود. حدود 20 هزار مستشار نظامي آمريكا (به ازاء هر صد سرباز يك مستشار نظامي) فعاليت مي كرد. و تعداد اعضاي ساواك غير قابل شمارش بود، بر اساس برآورد يك ديپلمات غربي در تهران از هر هشت نفر افراد بالغ يك نفر جاسوس ساواك هستند.(3)
ارتش بودجه مخفي نيز داشت به اضافه 40 درصد بودجه رسمي. 20 درصد خانواده هاي سطح بالا سهم خود را در هزينه ها از 79/51 درصد در سال 1339 به 56/55 درصد در سال 1353 افزايش دادند؛ ولي در مقابل 40 درصد خانواده هاي سطح پايين در همين دوره سهم خود را از 13/9 در صد به 96/11 درصد كاهش دادند.(ر.ك: همان، ص 491).
به موجب آمار احمد اشرف صرفا 5/1 درصد جمعيت كشور سهم خود را در درآمد ملي بالا برده بودند.(ر.ك: همان، ص 508).
4. تنها ده درصد از درآمد سرشار نفت و كمتر از 15 درصد از كل واردات به امر توسعه اختصاص مي يافت.(ر.ك: همان، ص 464).
5. خانواده سلطنتي كه جمعا از 63 شاهپور و شاهدوخت ... تشكيل شده بود بخش عظيمي از ثروت را به خود اختصاص مي داد، جمع ثروت اين خانواده به بيش از بيست ميليارد دلار مي رسيد.(ر.ك: ص 331-332).
6. شركت ملي نفت به صورت محرمانه ولي دائمي مبلغ كلاني به حساب شخصي شاه واريز مي نمود. به گونه اي كه سرمايه شخصي شاه به يك ميليارد رسيده بود(1350).(تاريخ تحولات اجتماعي ايران، جان فوران، ترجمه احمد تدين، ص 464 و كتاب ايران بين دو انقلاب، پيشين، ص 538).
با اين سرمايه ها نهادهايي اداره مي شد كه آنها نيز هدفي جز سلطه بيشتر حكومت بر تمامي ابعاد زندگي مردم نداشتند مثل نهاد پهلوي كنترل و نفوذ در مراكز مهم اقتصادي يكي از وظايف اين نهاد بود به گونه اي كه در بيش از 207 شركت سهام داشت(همان)و بخش مهمي چون مسكن، مصالح ساختماني، بيمه، هتل ها، اتومبيل و... را كنترل مي كرد.
كنترل شديد دولت بر تمامي اركان اقتصاد خود به خود باعث مي شد كه مردم از مزاياي اقتصادي محروم شود.
در ادامه به بررسي وضعيت بخش كشاورزي و صنعت در دوران پهلوي دوم پرداخته مي شود:
1. در بخش كشاورزي
از مجموع 12 درصد زمين هاي قابل كشت در كشور صرفا 6 درصد به طور دائمي كشت مي شد. مالكان زمين ها عمدتا رؤساي عشاير خوانين و مالكان بزرگ بودند كه با اصلاحات ارضي تنها اقتدار دولت به جاي اقتدار مالكان جايگزين شد؛ زيرا اصلاحات ارضي عمدتا با نيت از بين بردن نفوذ مالكان مستقل انجام شد. لذا در اصلاحات ارضي تنها 9 درصد كشاورزان صاحب زمين شدند، در حالي كه ادعاي دولت بر اين بود كه 50 درصد زمين ها در اختيار مردم قرار مي گيرد.(انقلاب اسلامي چرايي و چگونگي آن، پيشين ص 108-111، تاريخ تحولات اجتماعي پيشين، ص 478).
نتايج سياست هاي اقتصادي زمان شاه به گونه اي شد كه ايران با اينكه تا آن زمان در بسياري از مواد غذايي خود كفا بود، به عنوان يكي از وارد كنندگان مواد غذايي تبديل شد و نيروهاي كار فراواني به صورت بيكار به شهرهاي بزرگ مهاجرت نمودند.
2. در بخش صنعت:
مهم ترين صنعت ايران نفت بود، با وجود كه قيمت نفت در سال 1352 از 22 ميليارد دلار به بيش از 92 ميليارد دلار رسيد ولي به دليل نبود برنامه هاي دور انديشانه و بلند مدت از يك سو و علاقه شاه به كارهاي تشريفاتي و نمايشي و قدرت نمايي از سوي ديگر باعث شد كه بخش عظيمي از اين سرمايه هدر برود.(انقلاب اسلامي، قبلي، ص 113). هزينه هاي سرسام آور نظامي كه در سال 1356 به بيش از 5/9 ميليارد دلار رسيده بودبخش عمده درآمدها را جذب مي كرد.(ر.ك: همان، ص 114). به دلايل فوق و با وجود سرمايه هاي كلان در بخش صنعت غير نفتي سرمايه گذاري مفيدي انجام نمي شد؛ لذا درآمدهاي ايران عملا تا پايان دوره حكومت پهلوي وابسته به نفت بود. به عنوان نمود در سال 1353، 98 درصد صادرات ايران را نفت تشكيل مي داد.
نتيجه:
با توجه به آنچه آورده شد مي توان نتيجه گرفت كه با وجود درآمدهاي سرشار نفتي، تغييرات موازي اقتصادي در سطح كشور رخ نداد؛ زيرا در عمل زمينه رشد موازي اقتصادي از ناحيه خود دولت با مشكل مواجه مي شد.
سلطه كامل محمد رضا پهلوي بر تمامي اركان جامعه ايراني، اقتصاد، سياست و فرهنگ آن در عمل با توزيع موازي ثروت منافات داشت. به همين دليل با وجود اجراي برنامه هاي پر سر و صدا (انقلاب سفيد- اصلاحات ارضي ...) در ميدان عمل در زندگي قاطبه مردم تغييري رخ نمي داد. ثروتمندان كه عمدتا مورد تأييد دستگاه حاكمه بودند ثروت مند تر مي شدند و براي مردم هر روز مانع جديدتري در راه بهره برداري مساوي از ثروت ايجاد مي شد.
همين مسئله يكي از ريشه هاي اصلي دور شدن مردم از دولت بود، دولتي كه نه ثروت آن نه فرهنگ آن و نه سياست آن هيچ كدام براي مردم نبود. و هر روز كه مي گذشت از مردم دورتر مي شد و در قدرت خيالي نفت، ارتش، ساواك و ژاندارمي منطقه فرو مي رفت. چنين وضعيتي در كنار مبارزه روز افزون شاه براي تغيير هويت و فرهنگ اسلامي جامعه، سبب نارضايتي گسترده مردم در تمام نقاط كشور شد و با رهبري حضرت امام (ره) زمينه هاي ايجاد و پيروزي انقلاب اسلامي و سرنگوني رژيم ستم شاهي پهلوي را فراهم

این را از اینترنت گرفتم
عضو گروه تاریخ انجمن
پاسخ
 سپاس شده توسط Apathetic ، # αпGεʟ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

پیام‌های داخل این موضوع
RE: حکومت محمدرضا پهلوی - فلانی - 14-03-2012، 10:24


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان