27-04-2013، 22:01
نخستین فایده نویسنده شدن این است که می توان با آن درک خود را نسبت به جهان به دیگران انتقال داد. می توان با واژه هایی که از لحاظ ظاهر یگانه اند به تعداد اندیشه های بشری معنی آفرید. یرای نویسنده شدن نمی توان نسخه از پیش تعیین شده ای، مشخص کرد. تنها باید اندیشید و نوشت و دوباره نوشت. به نظرم در نویسنده شدن تجربه های درونی که انسان در وجود خود آنها را می فهمد از تجربه های بیرونی ارزشمند ترند. یک نویسنده خوب باید احساسات گسترش یافته ای داشته باشد. بتواند در قالب روحی هر نوع انسان یا حتی اشیا و پدیده های اطراف خود نیز وارد شود. به خاطر همین هست که گاهی بعضی نویسنده ها دچار جنون میشوند. در کل نویسنده زیاد داریم اما نویسنده خوب خیلی کم.
خود من نوشته صریح و واقع گرا را که بیش از حد به زندگی روزمره می پردازد و دست به تفسیر آن می زند، نمی پسندم بلکه معتقدم نوشته بیشتر باید نمادگرا باشد تا هر کسی با توجه به جهانی بینی و درک و شناخت خود ، مفهومی را از آن در ذهن خود ایجاد کند. در حقیقت مانند یک مولد عمل کند تا یک مخزن انباشته شده.
خود من نوشته صریح و واقع گرا را که بیش از حد به زندگی روزمره می پردازد و دست به تفسیر آن می زند، نمی پسندم بلکه معتقدم نوشته بیشتر باید نمادگرا باشد تا هر کسی با توجه به جهانی بینی و درک و شناخت خود ، مفهومی را از آن در ذهن خود ایجاد کند. در حقیقت مانند یک مولد عمل کند تا یک مخزن انباشته شده.