20-05-2013، 14:25
در خلوت ترین جای خانه .. زیر دوش .. بغضم می ترکد .. !
هواکش را می زنم ، که صدای ترکیدن بغضم نپیچد ... !
و زار زار گریه می کنم ..
به حال خودم ، و تنهایی ام .. !
و احمقانه تحمل میکنم
تمام انگشت هایی که مرا نشانه گرفته اند و به من می خندند !
هواکش را می زنم ، که صدای ترکیدن بغضم نپیچد ... !
و زار زار گریه می کنم ..
به حال خودم ، و تنهایی ام .. !
و احمقانه تحمل میکنم
تمام انگشت هایی که مرا نشانه گرفته اند و به من می خندند !