03-04-2012، 18:58
(آخرین ویرایش در این ارسال: 03-04-2012، 18:58، توسط sanaz_jojo.)
شب شراب نيرزد به بامداد خمار...!
نگاه كن كه دلم باز زيرو رو بشود
بخند تاكه لبت غنچه ي هلو بشود
تفالي به لب تلخ من بزن شايد
كه در زلالى لبهات شست و شو بشود
بپوش صورت بى بىِّ قصه را نكند
دوباره دست دل تو برام رو بشود
هراس دارم از اين كه نباشى وآخر
مسير گونه ي من چشمه چشمه جو بشود
بخوان همين غزل عاشقانه را بامن
بخوان كه بر سر اين شعر هاى و هو بشود
هنوز مثل گذشته درآخر غزلم
كسي نشسته كه تا با تو روبه رو بشود.
.................
تقدیم به........
نگاه كن كه دلم باز زيرو رو بشود
بخند تاكه لبت غنچه ي هلو بشود
تفالي به لب تلخ من بزن شايد
كه در زلالى لبهات شست و شو بشود
بپوش صورت بى بىِّ قصه را نكند
دوباره دست دل تو برام رو بشود
هراس دارم از اين كه نباشى وآخر
مسير گونه ي من چشمه چشمه جو بشود
بخوان همين غزل عاشقانه را بامن
بخوان كه بر سر اين شعر هاى و هو بشود
هنوز مثل گذشته درآخر غزلم
كسي نشسته كه تا با تو روبه رو بشود.
.................
تقدیم به........