07-08-2013، 18:34
یکسال گذشت و من نوشتم از دلتنگی هایم...
نوشتم از کودتای دلم از آرزوهایم...
دراین یکسال آنقدر مردبودم که مردانگی را لای پاهایم جستجو نکردم...
در این مدت آنقدر دلتنگ شدم که فقط می نوشتم برای این که خفه نشم همین...
وآنقدر حسرت خوردم که پستی را سکوت کردم...
گفتم از خدایی که مرا تنها نقاشی کرد...
گفتم از آن همه خاطرات بی تو بودن...
ودر آخر در تنهایی خود به خودم.به تو.می گویم دوستت دارم...