25-08-2013، 10:10
يه بار سر كلاس بوديم كلاس 20 نفره بود از قرار يكيمون انروز غايب بود .
داشتيم مثل قبيله سرخ پوستا سروصدا ميكرديم يهو ناظم اومد سرمون داد زد وحشيا احمقا چطونه انگار 20 تا خر اينجاس منم گفتم ببخشيد ما 19 نفريم با خودت ميشيم 20 هيچ ديگه كم مونده بود ترورم كنه الان هم يه مدته مخفيانه زندگي ميكنم ...
داشتيم مثل قبيله سرخ پوستا سروصدا ميكرديم يهو ناظم اومد سرمون داد زد وحشيا احمقا چطونه انگار 20 تا خر اينجاس منم گفتم ببخشيد ما 19 نفريم با خودت ميشيم 20 هيچ ديگه كم مونده بود ترورم كنه الان هم يه مدته مخفيانه زندگي ميكنم ...