02-05-2012، 21:24
یکی بود یکی نبود
دل من شکسته بود
زیر بارون تو خزون
قدمام چه خسته بود
تویه لحظه های من
سایه ی سیاهه غم
با تمومه وجودش
یه نفس نشسته بود
گلای خزون زده
برگایه زرد ،تویه باغ
قصه یه سخت عبور
از همه خاطره ها
سرد و بی روح و سیاه
خنده ی تلخه لبام
غم شده همخونمو
بویه مرگ تو کوچه ها...
دل من شکسته بود
زیر بارون تو خزون
قدمام چه خسته بود
تویه لحظه های من
سایه ی سیاهه غم
با تمومه وجودش
یه نفس نشسته بود
گلای خزون زده
برگایه زرد ،تویه باغ
قصه یه سخت عبور
از همه خاطره ها
سرد و بی روح و سیاه
خنده ی تلخه لبام
غم شده همخونمو
بویه مرگ تو کوچه ها...