28-08-2013، 19:39
یادت هست؟
ما دختران ِ یکی بود و نبودها بودیم
کفشهایمان سفید بودو عروسکی
و زیر پایمان, سنگ فرش های خیسِ رنگی
بعد تر ها از درخت گردو هم بالا میرفتیم و هی چشمهایمان را میبستیم برای خدا..
خدا می آمد..
خدا با باد می آمد لای موهایمان راه میرفت
یادت نیاید شاید..
ما پرنده بودیم
و قرار نبود در برهوت بال بزنیم
و من این خبر را به گوش درختان خواهم رساند
و من این خبر را به گوش سرزمینهای سبز خواهم رساند
ما دختران ِ یکی بود و نبودها بودیم
کفشهایمان سفید بودو عروسکی
و زیر پایمان, سنگ فرش های خیسِ رنگی
بعد تر ها از درخت گردو هم بالا میرفتیم و هی چشمهایمان را میبستیم برای خدا..
خدا می آمد..
خدا با باد می آمد لای موهایمان راه میرفت
یادت نیاید شاید..
ما پرنده بودیم
و قرار نبود در برهوت بال بزنیم
و من این خبر را به گوش درختان خواهم رساند
و من این خبر را به گوش سرزمینهای سبز خواهم رساند