29-08-2013، 12:42
(آخرین ویرایش در این ارسال: 29-08-2013، 12:44، توسط bela vampire.)
یه بار بابام گفت برو چایی بریز ، منم گفتم تو نزدیکتری به آشپزخونه تو برو بریز بیار بخوریم !
پا شد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت حالا تو نزدیک تری ، تو برو بریز بیار بخوریم …
داﺩﺍﺷﻢ ﺩﻳﺸﺐ ﮐﻠﻲ تقلب ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎن ﻓﻴﺰیکش ، صبح ﻳﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺒﺮﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭﺑﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ !
واقعا راضیم ازش …
به مامانم میگم : شام چی داریم ؟
میگه : آنچه گذشت !
میگم : غذای جدیده ؟
میگه : عارع …
میگم : خو حالا چیا داره توش ، واسه سلامتی خوبه ؟
میگه : هرچی تو این هفته پختم و کوفت نکردی رو قاطی کردم دوتا تخم مرغم زدم بهش و مث کتلت سرخش کردم !
اگه اینم کوفت نکنی فردا شب پس از سالها داریم …
بابام ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻝ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ ﯾﺎ ﺑﺮﻭ ﻓﮑﺮﺍﺗﻮ ﮐﻦ ﺑﻌﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ !!!
پدر دمکراته ما داریم ؟؟؟
الان مادرم اومده میگه بیا دلستر بخور پسرم ، تعجب کردم میگم دستت درد نکنه !
میگه آخه از این تلخاست کسی نمیتونه بخوره …
خسته و مونده رسیدم خونه میگم سلام مامان غذا چی داریم ؟
مامانم با مهربانی بی سابقه ای میگه سلام عزیزم چند لحظه صبر کن الان نهارو حاضر میکنم …
با کمال تعجب میگم مامی مهربون شدی ؟؟؟!!!
میگه اه تویی ؟ فکر کردم مبیناست (آبجی کوچکم) ! کارد بخوره اون شکمت اول برس بعد نهار نهار کن ، از صبح تا الان پای گاز وایسادم … خلاصه یک قشقرقی به پا کرد که نگو و ننویس …
یه فامیل داریم اسم پسرش هامونه (به معنی دشت) ، اسم دخترش صحرا (به معنی صحرا)
حالا دوشواری من اینه که ببینم اسم بچه بعدیشو چی میذاره ؟
الف – بر و بیابون
ش – پارک
ظ – فضای سبز
ه – محیط زیست
مامانم کارگر آورده خونه رو تمیز کنه …
بعد به من میگه برو اون اتاقتو تمیز کن الان بیاد بخواد اونجارو تمیز کنه ببینه کثیفه زشته !!!
.
به مامانم میگم میخوام ازدواج کنم !
مامانم : غلط میکنی …
من چرا ؟؟؟؟؟
مامانم با یه حالت معصومانه : آخه تو دلت میاد مردم به من بگن مادرشوهر ؟
.
پا شد رفت اون سر پذیرایی نشست گفت حالا تو نزدیک تری ، تو برو بریز بیار بخوریم …
داﺩﺍﺷﻢ ﺩﻳﺸﺐ ﮐﻠﻲ تقلب ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍ ﺍﻣﺘﺤﺎن ﻓﻴﺰیکش ، صبح ﻳﺎﺩﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺒﺮﻩ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺩﺭﺑﺴﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﺮ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻬﺶ ﺑﺮﺳﻮﻧﻪ !
واقعا راضیم ازش …
به مامانم میگم : شام چی داریم ؟
میگه : آنچه گذشت !
میگم : غذای جدیده ؟
میگه : عارع …
میگم : خو حالا چیا داره توش ، واسه سلامتی خوبه ؟
میگه : هرچی تو این هفته پختم و کوفت نکردی رو قاطی کردم دوتا تخم مرغم زدم بهش و مث کتلت سرخش کردم !
اگه اینم کوفت نکنی فردا شب پس از سالها داریم …
بابام ﻣﯿﮕﻪ ﺍﻭﻝ ﮔﻮﺵ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻦ ﭼﯽ ﻣﯿﮕﻢ ﺑﻌﺪ ﯾﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ ﯾﺎ ﺑﺮﻭ ﻓﮑﺮﺍﺗﻮ ﮐﻦ ﺑﻌﺪ ﻗﺒﻮﻝ ﮐﻦ !!!
پدر دمکراته ما داریم ؟؟؟
الان مادرم اومده میگه بیا دلستر بخور پسرم ، تعجب کردم میگم دستت درد نکنه !
میگه آخه از این تلخاست کسی نمیتونه بخوره …
خسته و مونده رسیدم خونه میگم سلام مامان غذا چی داریم ؟
مامانم با مهربانی بی سابقه ای میگه سلام عزیزم چند لحظه صبر کن الان نهارو حاضر میکنم …
با کمال تعجب میگم مامی مهربون شدی ؟؟؟!!!
میگه اه تویی ؟ فکر کردم مبیناست (آبجی کوچکم) ! کارد بخوره اون شکمت اول برس بعد نهار نهار کن ، از صبح تا الان پای گاز وایسادم … خلاصه یک قشقرقی به پا کرد که نگو و ننویس …
یه فامیل داریم اسم پسرش هامونه (به معنی دشت) ، اسم دخترش صحرا (به معنی صحرا)
حالا دوشواری من اینه که ببینم اسم بچه بعدیشو چی میذاره ؟
الف – بر و بیابون
ش – پارک
ظ – فضای سبز
ه – محیط زیست
مامانم کارگر آورده خونه رو تمیز کنه …
بعد به من میگه برو اون اتاقتو تمیز کن الان بیاد بخواد اونجارو تمیز کنه ببینه کثیفه زشته !!!
.
به مامانم میگم میخوام ازدواج کنم !
مامانم : غلط میکنی …
من چرا ؟؟؟؟؟
مامانم با یه حالت معصومانه : آخه تو دلت میاد مردم به من بگن مادرشوهر ؟
.