03-09-2013، 5:31
ساعت 7 شد
من ظهر میام
خدافظ
همین که نفس می کشی و می خندی همین که اشک شوم به یاد تو هم بندی
برای روزهای شبت که شکل یلدا بود به تلخی حبسی که از گونه هات پیدا بود
برای روزهاس سگی مشت های رو به دیوارت برای زخم خشک دست سوخته از سیگارت
به لب گزیدنت از درد پشت شیشه وقتی که نگاه زنت پسرت خم نمی شوم به شرطی که....
دکلمه برای تو که در بندی

من ظهر میام

خدافظ

همین که نفس می کشی و می خندی همین که اشک شوم به یاد تو هم بندی
برای روزهای شبت که شکل یلدا بود به تلخی حبسی که از گونه هات پیدا بود
برای روزهاس سگی مشت های رو به دیوارت برای زخم خشک دست سوخته از سیگارت
به لب گزیدنت از درد پشت شیشه وقتی که نگاه زنت پسرت خم نمی شوم به شرطی که....
دکلمه برای تو که در بندی